ترجمه فارسی
تنها و اندیشناک در متروک ترین دشت ها
گامهای سنگین و آهسته ام را به شمارش ام
با چشمانی بس گریزنده
از هرجایی که نشانی از انسان در آن باشد.
انگار دیگر جایی نمییابم تا بگریزم از این پی بردن های آشکارِ مردمان،
به خاموشی شادی درونم
که از برون درمییابند آنچه من در درون به احساسم:
باور امروزم را که کوه ها، دشت ها، رودها و جنگلها نیز خلق و خوی مرا دریافته اند، آنچه را که در زندگی ام کوشیدم تا از دیگرانش پنهان دارم.
هنوز اما جایی نیافته ام آنگونه خشن و وحشی
که عشق را راهی بدان نباشد
تا بنشیند مرا به دلالت و من او را
نظرات کاربران