But God forbid me ever admitting I could be scared
And I can’t stand my friends right now, we got nothing in common
But being lonely’s worse than just having friends that don’t care
How did you know? How could you tell?
Ask me to explain myself
Well
Nobody said changing would be this exhausting
A foot on the break ’cause it’s been making me carsick
How could you blame me? Growing up is chaotic
It might seem stupid but I still look through all of our texts
Who knew that wanting someone could ever make me this desperate?
Don’t think I’ll do that again, and, oh-ooh
How did you know? How could you tell?
You asked me to explain myself
Well
Nobody said changing would be this exhausting
A foot on the break ’cause it’s been making me carsick
How could you blame me? Growing up is chaotic (ah)
But I can’t help it, no, I can’t help it
Fooling myself thinking that I’ll never love again
Goddamn, I felt it, I really felt it
Maybe I’m just blowing all this shit up in my head
But I can’t help it, no, I can’t help it
Spending too much time on things I know that I’ll forget
But damn I felt it
Nobody said changing could be this exhausting
Foot on the break ’cause it’s making me carsick
How could you blame me?
ترجمه فارسی
من این ترس فلجکننده را دارم که شاید به جایی نرسم
اما خدا نکند که هرگز اعتراف کنم که ممکن است بترسم
و الان نمیتوانم دوستانم را تحمل کنم، ما هیچ وجه اشتراکی نداریم
اما تنهایی بدتر از داشتن دوستانی است که اهمیتی نمیدهند
گفتی انگار جهنم را پشت سر گذاشتهام
از کجا فهمیدی؟ چطور توانستی تشخیص بدهی؟
از من بخواه که خودم را توضیح دهم
خب
من تمام تلاشم را میکنم که بیرحمانه صادق باشم
هیچکس نگفته تغییر کردن اینقدر طاقتفرسا باشد
یک قدم روی ترمز چون باعث شده حالت تهوع بگیرم
چطور میتوانی من را سرزنش کنی؟ بزرگ شدن آشفته است
نمیخواهم بگویم، اما واقعاً فکر میکنم دلم برایش تنگ شده است
شاید احمقانه به نظر برسد، اما من هنوز تمام پیامکهایمان را مرور میکنم
چه کسی میدانست که خواستن کسی میتواند مرا اینقدر ناامید کند؟
فکر نمیکنم دوباره این کار را بکنم، و، اوه اوه
گفتی انگار جهنم را پشت سر گذاشتهام
از کجا فهمیدی؟ چطور توانستی تشخیص بدهی؟
از من خواستی خودم را توضیح دهم
خب
من اینجا تمام تلاشم را میکنم تا بیرحمانه صادق باشم
هیچکس نگفته تغییر کردن اینقدر طاقتفرسا باشد
یک پا روی ترمز چون باعث شده حالت تهوع بگیرم
چطور میتوانی من را سرزنش کنی؟ بزرگ شدن آشفته است (آه)
و شاید من فقط دارم همه این مزخرفات را در سرم میریزم
اما نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم، نه، نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم
خودم را گول میزنم که دیگر هرگز عاشق نخواهم شد
لعنتی، من آن را حس کردم، واقعاً حس کردم
شاید من فقط دارم همه این مزخرفات را در سرم میریزم
اما نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم، نه، نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم
زمان زیادی را صرف چیزهایی میکنم که میدانم فراموششان خواهم کرد
اما لعنت به من، من آن را حس کردم
من اینجا تمام تلاشم را میکنم تا بیرحمانه صادق باشم
هیچکس نگفته تغییر کردن میتواند اینقدر طاقتفرسا باشد
پا روی ترمز چون باعث شده حالت تهوع بگیرم
چطور میتوانی من را سرزنش کنی؟
نظرات کاربران