زمستان سرد و طولانی‌ای بود، بدون تو
در درونم، به خاطر تو گریه می‌کردم
تو از میان انگشتانم لیز خوردی، در حالی که زندگی رو به زوال بود
از آن روز، زمستان سرد و طولانی‌ای بوده است
و پیدا کردنش سخت است
سخت است
حالا قدرت پیدا کردنش سخت است، اما تلاش می‌کنم
و نمی‌خواهم
نمی‌خواهم ادامه بدهم و الان صحبت کنم
از آنچه گذشته است
چون مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم
نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم
مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم
نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم
مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم
نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه اتفاق افتاده را تغییر دهم
نه، نه، تو نمی‌توانی ما را تغییر دهی
از میان انگشتانم لیز خورد
و من خیلی احساس شرمندگی می‌کنم
تو از میان انگشتانم لیز خوردی
و من تاوانش را داده‌ام
چون مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم
نمی‌توانم تغییر دهم اتفاقی که افتاده، نمی‌تونم تغییرش بدم
مهم نیست چی بگم، مهم نیست چی کار کنم
نمیتونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم، نمی‌تونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم
مهم نیست چی بگم، مهم نیست چی کار کنم
نمیتونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم، نمی‌تونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم
نه، نه، تو نمی‌تونی ما رو تغییر بدی
از لای انگشتام لیز خوردی و خیلی احساس شرمندگی می‌کنم
تو همین الان از لای انگشتام لیز خوردی و من تاوانش رو دادم
مهم نیست چی بگم، مهم نیست چی کار کنم
نمیتونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم، نمی‌تونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم
مهم نیست چی بگم، مهم نیست چی بگم
نمیتونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم، نمی‌تونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم
مهم نیست چی کار کنم …
مهم نیست چی کار کنم، مهم نیست چی بگم
تو همین الان از لای انگشتام لیز خوردی (مهم نیست چی بگم، مهم نیست چی کار کنم)
(نمیتونم اتفاقی که افتاده رو تغییر بدم، من نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم)
و من خیلی احساس شرمندگی می‌کنم (مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم)
(من نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم)
تو فقط از میان انگشتانم گریختی (مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم)
(من نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم)
و من تاوانش را داده‌ام (مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم)
(من نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم)
تو فقط از میان انگشتانم گریختی (مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم)
(من نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم، نمی‌توانم آنچه را که اتفاق افتاده تغییر دهم)
و من تاوانش را داده‌ام (مهم نیست چه بگویم، مهم نیست چه کار کنم) بگو، مهم نیست چه کار کنم)
(من نمی‌توانم اتفاقی که افتاده را تغییر دهم، نمی‌توانم تغییر دهم)