آه يا واد يا اسكندراني
آه يا واد يا اسكندراني
آه يا واد يا اسكندراني
آه يا واد يا اسكندراني
دي عينيك بتقولي بس
قلبك بيقولي ثاني
ومحدش فيا حس
آه يا واد يا اسكندراني رماني الشوق يا واد
غرقني ع الموانئ ذوبني في البعاد
ده أنا قلبي اسكندراني … وعيوني اسكندراني
وهوايا اسكندراني … وحبيبي اسكندراني
آه يا واد يا اسكندراني
دي عينيك بتقولي بس
قلبك بيقولي تاني
ومحدش فيا حس
تبيعني في الليالي وتفوتني في النهار
وتقول الصبر غالي وأنا أقول البعد نار
ما الشط اسكندراني … والبحر اسكندراني
والليل اسكندراني … وحبيبي اسكندراني
آه يا واد يا اسكندراني
دي عينيك بتقوللي بس
قلبك بيقولي تاني
ومحدش فيا حس
ترجمه فارسی
آه، تو پسر اسکندریه
آه، تو پسر اسکندریه
آه، تو پسر اسکندریه
آه، تو پسر اسکندریه
چشمانت یک چیز به من میگویند،
قلبت چیز دیگری به من میگوید،
و هیچکس مرا نمیفهمد
آه، تو پسر اسکندریه، حسرت مرا به زمین انداخته، پسر
مرا در بندرگاهها غرق میکند، در دوردستها ذوب میکند
قلب من اسکندریه است… چشمانم اسکندریه است… شور من اسکندریه است… و معشوق من اسکندریه است
آه، تو پسر اسکندریه
چشمانت یک چیز به من میگویند،
قلبت چیز دیگری به من میگوید،
و هیچکس مرا نمیفهمد
شبها مرا میفروشی و روزها مرا رها میکنی،
و میگویی صبر گرانبهاست، و من میگویم جدایی آتش است
ساحل اسکندریه است… دریا اسکندریه است… شب اسکندریه است… و معشوق من اسکندریه است
آه، تو پسر اسکندریه
چشمانت یک چیز به من میگویند،
باز هم قلبت به من میگوید؟
و هیچکس چیزی برای من احساس نکرد؟
نظرات کاربران