Once, I had an empire in a golden age
I was held up so high, I used to be great
They used to cheer when they saw my face
Now, I fear I have fallen from grace
And I feel like my castle’s crumbling down
And I watch all my bridges burn to the ground
And you don’t want to know me
I will just let you down
You don’t wanna know me now
Once, I was the great hope for a dynasty
Crowds would hang on my words, and they trusted me
Their faith was strong, but I pushed it too far
I held that grudge ’til it tore me apart
Power went to my head, and I couldn’t stop
Ones I loved tried to help, so I ran them off
And here I sit alone, behind walls of regret
Falling down like promises that I never kept
And I feel like my castle’s crumbling down
And I watch all my bridges burn to the ground
And you don’t want to know me
I will just let you down
You don’t wanna know me now (now)
My foes and friends watch my reign end
I don’t know how it could’ve ended this way
Smoke billows from my ships in the harbor
People look at me like I’m a monster
Now they’re screaming at the palace front gates, used to chant my name
Now they’re screaming that they hate me
Never wanted you to hate me
My castle’s crumbling down
And I watch all my bridges burn to the ground
And you don’t want to know me
I will just let you down (just let you down)
My castle’s crumbling down
You don’t wanna know me now
ترجمه فارسی
خیلی بالا نگه داشتم، قبلا عالی بودم
وقتی چهره من را می دیدند تشویق می کردند
اکنون، می ترسم که از فضل افتاده باشم
و من احساس می کنم قلعه من در حال فرو ریختن است
و من تماشا می کنم که تمام پل هایم به خاک سپرده می شوند
و تو نمیخوای منو بشناسی
من فقط شما را ناامید خواهم کرد
الان نمیخوای منو بشناسی
یک بار، من امید بزرگ یک سلسله بودم
انبوه مردم به حرف های من می چسبیدند و به من اعتماد می کردند
ایمان آنها قوی بود، اما من بیش از حد از آن جلو زدم
من آن کینه را نگه داشتم تا اینکه مرا از هم جدا کرد
قدرت به سرم رفت و نمی توانستم متوقف شوم
کسانی که دوستشان داشتم سعی کردند به آنها کمک کنند، بنابراین آنها را فراری دادم
و اینجا تنها نشسته ام، پشت دیوارهای حسرت
زمین خوردن مثل قول هایی که هرگز به آنها عمل نکردم
و من احساس می کنم قلعه من در حال فرو ریختن است
و من تماشا می کنم که تمام پل هایم به خاک سپرده می شوند
و تو نمیخوای منو بشناسی
من فقط شما را ناامید خواهم کرد
تو نمیخوای الان منو بشناسی (اکنون)
دشمنان و دوستان من پایان سلطنت من را تماشا می کنند
نمیدانم چطور میتوانست اینطور تمام شود
دود از کشتی های من در بندر بلند می شود
مردم به من نگاه می کنند که من یک هیولا هستم
حالا آنها در جلوی دروازههای قصر فریاد میزنند که قبلاً نام من را میخواندند
حالا فریاد می زنند که از من متنفرند
هرگز نخواستم از من متنفر باشی
قلعه من در حال فروریختن است
و من تماشا می کنم که تمام پل هایم به خاک سپرده می شوند
و تو نمیخوای منو بشناسی
من فقط تو را ناامید خواهم کرد (فقط ناامیدت کردم)
قلعه من در حال فروریختن است
الان نمیخوای منو بشناسی
نظرات کاربران