مجله موسیقی ملود
0

آهنگ آلمانی ​​Einer dieser Steine از Sido و Mark Forster به همراه متن و ترجمه مجزا

[Part 1: Sido]
Verwittert und vom Leben gezeichnet
Verbittert und umgeben von Reizen
Wie hinter Gittern, ewig das Gleiche
Jeder meiner Schritte hat Probleme bereitet
Nachts versunken auf ‘ne eklige Weise
Fast ertrunken in ‘nem See voller Scheiße
Keiner hat mich mitgenomm’n, mir fehlte die Reife
Doch manche Steine muss man lediglich schleifen

[Pre-Hook: Sido]
Du bist vorbeigekomm’n, hattest deinen Kompass mit
Du hast geseh’n, dass dieser eine Stein besonders ist
Du hast ihn mitgenomm’n und nicht im Meer versenkt
Hast ihm ein’n großen warmen Platz in deinem Herz geschenkt

[Hook: Mark Forster]
Kennst du noch den Ort, wo ich auf dich gewartet hab’?
Seite an Seite mit den andern Steinen lag ich da
Ich war kalt, ohne Heimat und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
Ich war so staubbedeckt, bevor du mich gefunden hast
Hast mich in Gang gesetzt, mir endlich neuen Schwung gebracht
Ich war kalt, war versteinert und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
Ohne Heimat und alleine
Nur einer dieser Steine
[Part 2: Sido]
Du baust mich auf, legst dich zu mir
Ich kann über alles reden mit dir
Oder ohne Worte einfach gestikulier’n
Damals hätte ich sowas bestimmt eh nicht kapiert
Du hast mich auf neue Wege geführt
Ich hab’ zum ersten Mal das Leben gespürt
Ich weiß auch, dass so ein Glück nicht jedem passiert
Ich werd’ nicht mehr geh’n, ich bin nur wegen dir hier

[Pre-Hook: Sido]
Du bist vorbeigekomm’n, hattest deinen Kompass mit
Du hast geseh’n, dass dieser einer Stein besonders ist
Du hast ihn mitgenomm’n und nicht im Meer versenkt
Hast ihm ein’n großen warmen Platz in deinem Herz geschenkt

[Hook: Mark Forster]
Kennst du noch den Ort, wo ich auf dich gewartet hab’?
Seite an Seite mit den andern Steinen lag ich da
Ich war kalt, ohne Heimat und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
Ich war so staubbedeckt, bevor du mich gefunden hast
Hast mich in Gang gesetzt, mir endlich neuen Schwung gebracht
Ich war kalt, war versteinert und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
[Bridge: Mark Forster]
Ich war nur noch verstaubt, verbraucht und ohne Plan
Bevor du kamst, mich mit dir nahmst
Keiner braucht mich mehr zu retten, das hast du schon getan
Indem du kamst, mich mit dir nahmst

[Hook: Mark Forster]
Kennst du noch den Ort, wo ich auf dich gewartet hab’?
Seite an Seite mit den andern Steinen lag ich da
Ich war kalt, ohne Heimat und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
Ich war so staubbedeckt, bevor du mich gefunden hast
Hast mich in Gang gesetzt, mir endlich neuen Schwung gebracht
Ich war kalt, war versteinert und alleine
Bevor du kamst, war ich nur einer dieser Steine
Ohne Heimat und alleine
Nur einer dieser Steine

[Outro: Mark Forster]
Kennst du noch den Ort, wo ich auf dich gewartet hab’?

ترجمه فارسی

[بخش ۱: سیدو]
فرسوده و داغون از زندگی
تلخ و احاطه شده توسط محرک‌ها
مثل پشت میله‌های زندان، همیشه یکسان
هر قدمی که برمی‌داشتم باعث مشکل می‌شد
شب‌ها به طرز منزجرکننده‌ای غرق می‌شدم
تقریباً در دریاچه‌ای پر از مدفوع غرق می‌شدم
هیچ‌کس مرا با خود نمی‌برد، من فاقد بلوغ بودم
اما بعضی از سنگ‌ها فقط باید صیقل داده شوند

[پیش-هوک: سیدو]
تو آمدی، قطب‌نمایت را همراه داشتی
دیدی که این یک سنگ خاص است
آن را با خود بردی و در دریا غرق نکردی
جایی بزرگ و گرم در قلبت به آن دادی

[هوک: مارک فورستر]
آیا هنوز جایی را که منتظرت بودم به یاد داری؟
من آنجا کنار سنگ‌های دیگر دراز کشیده بودم.
من سرد، بی‌خانمان و تنها بودم.
قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم.
من آنقدر غبارآلود بودم که تو مرا پیدا کردی.
تو مرا به حرکت درآوردی، بالاخره به من نیروی تازه‌ای بخشیدی.
من سرد، بی‌حرکت و تنها بودم. قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم.

بی‌خانمان و تنها.

فقط یکی از آن سنگ‌ها.

[بخش ۲: سیدو]

تو مرا بساز، کنارم دراز بکش.

من می‌توانم در مورد هر چیزی با تو صحبت کنم.

یا فقط بدون کلمات اشاره کنم.

در آن زمان، مطمئناً من هم چنین چیزی را نمی‌فهمیدم.

تو مرا به مسیرهای جدید هدایت کردی.

من برای اولین بار زندگی را حس کردم.

همچنین می‌دانم که چنین خوشبختی برای همه اتفاق نمی‌افتد.

دیگر اینجا را ترک نمی‌کنم، من فقط به خاطر تو اینجا هستم.

[پیش-هوک: سیدو]

تو آمدی، قطب‌نمایت را همراه داشتی.

دیدی که این سنگ خاص است.

آن را با خود بردی و در دریا غرقش نکردی.

جایی بزرگ و گرم در قلبت به آن دادی.

[هوک: مارک فورستر]

آیا هنوز جایی را که منتظرت بودم به یاد داری؟

من آنجا کنار سنگ‌های دیگر دراز کشیده بودم
من سرد، بی‌خانمان و تنها بودم
قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم
من آنقدر غبارآلود بودم که تو مرا پیدا نکردی
تو مرا به حرکت درآوردی، بالاخره به من نیروی تازه‌ای بخشیدی
من سرد، بی‌خانمان و تنها بودم
قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم
[بریج: مارک فورستر]
من فقط غبارآلود، فرسوده و بدون نقشه بودم
قبل از اینکه تو بیایی و مرا با خود ببری
دیگر نیازی نیست کسی مرا نجات دهد، تو قبلاً این کار را کرده‌ای
با آمدن و بردن من با خود

[هوک: مارک فورستر]
آیا هنوز جایی را که منتظرت بودم به یاد داری؟
من آنجا کنار سنگ‌های دیگر دراز کشیده بودم.
من سرد، بی‌خانمان و تنها بودم.
قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم.
من آنقدر غبارآلود بودم که تو مرا پیدا کردی.
تو مرا به حرکت درآوردی، بالاخره به من نیروی تازه‌ای بخشیدی.
من سرد، بی‌خانمان و تنها بودم.
قبل از اینکه تو بیایی، من فقط یکی از آن سنگ‌ها بودم.

بی‌خانمان و تنها.

فقط یکی از آن سنگ‌ها.

[پایانی: مارک فورستر]

هنوز جایی را که منتظرت بودم به خاطر داری؟

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا