«اوشی» شفابخش است، هرگز پیر نمی‌شود و گرانبهاست
فقط نگاه کردن به این هستیِ دوردست کافی است
اما چرا؟
نگاهمان به هم گره خورد
شما در فاصله‌ی لمس کردن هستید
خدایا، ظرفیت تموم شده
هر چه بیشتر می‌دانم، بیشتر می‌خواهم بدانم
یک لقمه
بنابراین من به این طعم غیرمنتظره معتاد می‌شوم.
تو مثل شکلات بادامی هستی
از بیرون شیرین، از درون تلخ
قبلاً در اثر مصرف بیش از حد مسموم شده است
این احساسات سرریز می‌شوند
چشمان زیبا، گرمای دستان
یک حرف زیرکانه و یک لبخند شیطنت‌آمیز
یکی یکی، توی یه پوشه توی سینه‌ام
هر بار که تو را اضافه می‌کنم
دارم کم کم ازش خوشم میاد
«اوشی» نگرانی از ناپدید شدن انرژی است
«عشق» دردناک است، نگرانی‌ها مدام بیشتر می‌شوند
هرچند هنوز نمی‌دانم کدام
قلبم تند تند می‌تپد،
خدایا، در همان دوران
از معجزه آشنایی با من متشکرم
در خفا
حالا که این را فهمیده‌ام، حتماً دختر خوش‌شانسی هستم.
تو مثل شکلات بادامی هستی
از بیرون شیرین، از درون تلخ
قبلاً در اثر مصرف بیش از حد مسموم شده است
این حس داره از آدم لبریز میشه، تو هم همین حس رو داری؟
این فقط چیزی نیست که من بدانم
به شیرینی ذوب می‌شود، به تلخی می‌ترکد
همه چیش خاصه
تو مثل شکلات بادامی هستی
از بیرون شیرین، از درون تلخ
قبلاً در اثر مصرف بیش از حد مسموم شده‌اید (مسمومیت)
این احساسات سرریز می‌شوند
چشمان زیبا، گرمای دستان
یک حرف زیرکانه و یک لبخند شیطنت‌آمیز
یکی یکی، توی یه پوشه توی سینه‌ام (توی یه پوشه)
هر بار که تو را اضافه می‌کنم
دنیای درخشان