مجله موسیقی ملود
0

آهنگ فرانسوی Le Dernier Baiser از Alice Dona به همراه متن و ترجمه مجزا

Le dernier baiser
On l’ignore encore pourtant c’est le dernier baiser
Le dernier accord sur une guitare brisée
Le point d’orgue au milieu d’un chef-d’oeuvre inachevé
Le dernier baiser
C’est la barque qui chavire en plein cœur de juillet
Sur un étang calme et plat comme nos destinées
C’est la fleur qui tombe morte avant d’être fanée
Mes lèvres baisent et rebaisent encore tes lettres parfumées
Comme des petits bouts de ton corps que j’ai tellement aimé
Des pleurs immobiles, roulent inutiles de mes yeux à mes lèvres
Le dernier baiser
Il me trouble encore et pourtant c’était le dernier
L’automne est au bord du dernier soleil de l’été
Comme on dit dans les chansons il faut s’y résigner
Le dernier baiser
C’est le train qu’on prend sans savoir qu’il va dérailler
L’avion qu’une bombe en plein vol va pulvériser
La naufrage à deux dont un seul sortira vainqueur
Je griffe les draps où tu dormais
Je froisse le tissu de la robe que tu as laissée
Comme un remords de plus
Et ma bouche avide ne mord que le vide de mes nuits
Sans tes lèvres
Ton dernier baiser il avait le goût du café le matin
Le goût du beurre frais, le goût du pain
C’était ton dernier baiser.

ترجمه فارسی

آخرین بوسه
ما هنوز نمی‌دانیم، اما این آخرین بوسه است.
آخرین آکورد روی یک گیتار شکسته
اوج در میانه‌ی یک شاهکار ناتمام
آخرین بوسه
این قایقی است که در قلب ماه جولای واژگون می‌شود
بر برکه‌ای به آرامی و همواری سرنوشت‌هایمان
گلی است که پیش از پژمرده شدن، می‌میرد
لب‌هایم نامه‌های عطرآگین تو را می‌بوسند و دوباره می‌بوسند
مثل تکه‌های کوچک بدنت که خیلی دوستشان داشتم
هنوز اشک‌ها، بی‌فایده از چشمانم به لب‌هایم می‌غلتند
آخرین بوسه
هنوز هم آزارم می‌دهد و با این حال آخرینش بود
پاییز در آستانه آخرین خورشید تابستان است
همانطور که در آهنگ‌ها می‌گویند، باید خودت را تسلیم آن کنی.
آخرین بوسه
این قطاری است که سوارش می‌شویم، بی‌آنکه بدانیم از ریل خارج خواهد شد.
هواپیمایی که بمبی در میانه پرواز آن را پودر خواهد کرد
غرق شدن کشتی دو نفر، جایی که فقط یکی پیروز بیرون خواهد آمد
من ملافه‌هایی که تو توشون خوابیده بودی رو می‌خارونم
من پارچه‌ی لباسی را که جا گذاشته‌ای مچاله می‌کنم
مثل یک پشیمانی دیگر
و دهان حریص من تنها پوچی شب‌هایم را می‌گزد
بدون لب‌های تو
آخرین بوسه‌ات طعم قهوه‌ی صبحگاهی را داشت
طعم کره تازه، طعم نان
اون آخرین بوسه‌ی تو بود.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا