Si es cuestión de confesar
No sé preparar café
Y no entiendo de fútbol
Creo que alguna vez fui infiel
Juego mal hasta al parqués
Y jamás uso reloj
Y para ser más franca
Nadie piensa en ti
Como lo hago yo
Aunque te dé lo mismo
Si es cuestión de confesar
Nunca duermo antes de diez
Ni me baño los domingos
La verdad es que también
Lloro una vez al mes
Sobre todo cuando hay frío
Conmigo nada es fácil
Ya debes saber
Me conoces bien
(Sin ti todo es tan aburrido)
El cielo está cansado ya de ver
La lluvia caer
Y cada día que pasa es uno más
Parecido a ayer
No encuentro forma alguna de olvidarte porque
Seguir atándote es inevitable
Siempre supe que es mejor
Cuando hay que hablar de dos
Empezar por uno mismo
Ya sabrás la situación
Aquí todo está peor
Pero al menos aún respiro
No tienes que decirlo
No vas a volver
Te conozco bien
(Ya buscaré qué hacer conmigo)
El cielo está cansado ya de ver
La lluvia caer
Y cada día que pasa es uno más
Parecido a ayer
No encuentro forma alguna de olvidarte porque
Seguir atándote es inevitable
Siempre supe que es mejor
Cuando hay que hablar de dos
Empezar por uno mismo
ترجمه فارسی
اگر موضوع اقرار باشد
من بلد نیستم قهوه درست کنم
و من فوتبال را نمی فهمم
فکر می کنم زمانی خیانت کرده بودم
حتی روی پارکت هم بد بازی می کنم
و من هرگز ساعت نمی پوشم
و رک تر بگویم
هیچ کس به تو فکر نمی کند
چگونه آن را انجام دهم؟
حتی اگه برات مهم نباشه
اگر موضوع اقرار باشد
من هرگز قبل از ده نمی خوابم
من حتی یکشنبه ها حمام نمی کنم
حقیقت هم همین است
ماهی یکبار گریه می کنم
مخصوصاً وقتی هوا سرد است
با من هیچ چیز آسان نیست
شما از قبل باید بدانید
تو منو خوب میشناسی
(بدون تو همه چیز خیلی خسته کننده است)
آسمان دیگر از دیدن خسته شده است
باران می بارد
و هر روزی که می گذرد یک روز دیگر است
شبیه دیروز
هیچ راهی برای فراموش کردنت پیدا نمیکنم چون
ادامه دادن به خودت اجتناب ناپذیر است
همیشه می دانستم که بهتر است
وقتی باید در مورد دو نفر صحبت کنید
از خودت شروع کن
شما از قبل وضعیت را خواهید دانست
اینجا همه چیز بدتر است
اما حداقل من هنوز نفس می کشم
شما مجبور نیستید آن را بگویید
تو برنمیگردی
من شما را خوب می شناسم
(با خودم چیکار کنم)
آسمان دیگر از دیدن خسته شده است
باران می بارد
و هر روزی که می گذرد یک روز دیگر است
شبیه دیروز
هیچ راهی برای فراموش کردنت پیدا نمیکنم چون
ادامه دادن به خودت اجتناب ناپذیر است
همیشه می دانستم که بهتر است
وقتی باید در مورد دو نفر صحبت کنید
از خودت شروع کن
نظرات کاربران