من السكون الليل وصورتك
في دموع حنيت في بعدك
من فراغ من واحده قاسيه
صرخة بالشوق مشتاقالك
من السكون الليل وصورتك
في دموع حنيت في بعدك
من فراغ من واحده قاسيه
صرخة بالشوق مشتاقالك
محتجالك أبوح وأشكي
أرمي همي عليك وأبكي
مش هعيش أطوي الليالي
أحضن الصوره وخيالك
محتجالك أبوح وأشكي
أرمي همي عليك وأبكي
مش هعيش أطوي الليالي
أحضن الصوره وخيالك
محتجالك، محتجالك
محتجالك، محتجالك
مستحيل الشوق ده يصحى
وإنت تقسى عليه وتهجر
مستحيل الشوق ده يصحى
وإنت تقسى عليه وتهجر
كلي لوم وعتاب عليك
بسألك إزاي بتقدر
مستحيل الشوق ده يصحى
وإنت تقسى عليه وتهجر
مستحيل الشوق ده يصحى
وإنت تقسى عليه وتهجر
كلي لوم وعتاب عليك
بسألك إزاي بتقدر
تنسى قلبي وحبي غالي
في البعاد ده إيه جرالك
محتجالك أبوح وأشكي
أرمي همي عليك وأبكي
مش هعيش أطوي الليالي
أحضن الصوره وخيالك
محتجالك، محتجالك
محتجالك، محتجالك
صعب أعيش الحب ذكرى
كل ليلة أستنى بكره
صعب أعيش الحب ذكرى
كل ليلة أستنى بكره
وإنت في البعد تواسيني
بالكلام وتزيد حنيني
صعب أعيش الحب ذكرى
كل ليلة أستنى بكره
صعب أعيش الحب ذكرى
كل ليلة أستنى بكره
وإنت في البعد تواسيني
بالكلام وتزيد حنيني
والنهاية تقولي راجع
قلي طيب وبعهدالك
محتجالك أبوح وأشكي
أرمي همي عليك وأبكي
مش هعيش أطوي الليالي
أحضن الصوره وخيالك
محتجالك، محتجالك
محتجالك، محتجالك
(آه، آه، آه) محتاجالك
(آه) محتاجالك (آه، آه) محتجالك
ترجمه فارسی
از سکون شب و تصویر تو
در اشک در آرزوی تو بودم
از آبی، از یک ظالم
فریادی از حسرت دلم برات تنگ شده
از سکون شب و تصویر تو
در اشک در آرزوی تو بودم
از آبی، از یک ظالم
فریادی از حسرت دلم برات تنگ شده
من از اعتراض شما گله مندم
نگرانی ام را روی تو انداختم و گریه کردم
من برای شب های طولانی زندگی نمی کنم
تصویر و تخیل خود را در آغوش بگیرید
من از اعتراض شما گله مندم
نگرانی ام را روی تو انداختم و گریه کردم
من برای شب های طولانی زندگی نمی کنم
تصویر و تخیل خود را در آغوش بگیرید
معترض شما، معترض شما
معترض شما، معترض شما
محال است که این حسرت بیدار شود
و تو نسبت به او ظلم می کنی و او را رها می کنی
محال است که این حسرت بیدار شود
و تو نسبت به او ظلم می کنی و او را رها می کنی
من شما را سرزنش و نصیحت می کنم
از شما می پرسم چگونه می توانید
محال است که این حسرت بیدار شود
و تو نسبت به او ظلم می کنی و او را رها می کنی
محال است که این حسرت بیدار شود
و تو نسبت به او ظلم می کنی و او را رها می کنی
من شما را سرزنش و نصیحت می کنم
از شما می پرسم چگونه می توانید
تو قلب من را فراموش کردی و عشق من ارزشمند است
در این بعد چه مشکلی دارید؟
من از اعتراض شما گله مندم
نگرانی ام را روی تو انداختم و گریه کردم
من برای شب های طولانی زندگی نمی کنم
تصویر و تخیل خود را در آغوش بگیرید
معترض شما، معترض شما
معترض شما، معترض شما
زندگی کردن عشق به عنوان یک خاطره دشوار است
هر شب منتظر فردا هستم
زندگی کردن عشق به عنوان یک خاطره دشوار است
هر شب منتظر فردا هستم
و تو از دور به من دلداری می دهی
با کلمات دلتنگی ام را بیشتر می کنی
زندگی کردن عشق به عنوان یک خاطره دشوار است
هر شب منتظر فردا هستم
زندگی کردن عشق به عنوان یک خاطره دشوار است
هر شب منتظر فردا هستم
و تو از دور به من دلداری می دهی
با کلمات دلتنگی ام را بیشتر می کنی
و آخرش میگه برگرد
خوب بگو و بهت قول میدم
من از اعتراض شما گله مندم
نگرانی ام را روی تو انداختم و گریه کردم
من برای شب های طولانی زندگی نمی کنم
تصویر و تخیل خود را در آغوش بگیرید
معترض شما، معترض شما
معترض شما، معترض شما
(آه، آه، آه) من به تو نیاز دارم
(آه) من به تو نیاز دارم (آه، آه) به تو نیاز دارم
نظرات کاربران