It’s a rainy night in Paris,
And the harbor lights are low.
He must leave his love in Paris
Before the winter snow;
On a lonely street in Paris
He held her close to say,
“We’ll meet again in Paris
When there are flowers on the Champs-Elysees.”
“How long” she said “how long,
And will your love be strong,
When you’re across the sea,
Will your heart remember me?”
Then she gave him words to turn to,
When the winter nights were long,
“Nous serons encore amoureux
Avec les couleurs do printemps”
“And then” she said “and then,
Our love will grow again.”
Ah but in her eyes he sees
Her words of love are only words to please
And now the lights of Paris
Grow dim and fade away,
And I know by the light of Paris
I will never see her again
ترجمه فارسی
در پاریس یک شب بارانی است،
و چراغ های بندر کم است.
او باید عشق خود را در پاریس ترک کند
قبل از برف زمستانی؛
در خیابانی تنها در پاریس
او را نزدیک کرد تا بگوید:
“ما دوباره در پاریس ملاقات خواهیم کرد
وقتی در شانزلیزه گلها وجود دارد.»
او گفت: “تا کی، تا کی،
و آیا عشق شما قوی خواهد بود،
وقتی آن سوی دریا هستید،
آیا دلت مرا به یاد می آورد؟”
سپس او کلماتی را به او داد تا به آن بپردازد،
وقتی شب های زمستان طولانی بود،
“Nous serons encore amoureux
Avec les couleurs printemps را انجام می دهد”
او گفت: “و سپس” و سپس،
عشق ما دوباره رشد خواهد کرد.”
آه اما در چشمان او می بیند
کلمات عاشقانه او فقط کلماتی برای خوشحالی هستند
و حالا چراغ های پاریس
تیره و تار می شوند و محو می شوند،
و من از نور پاریس می دانم
دیگر هرگز او را نخواهم دید
و چراغ های بندر کم است.
او باید عشق خود را در پاریس ترک کند
قبل از برف زمستانی؛
در خیابانی تنها در پاریس
او را نزدیک کرد تا بگوید:
“ما دوباره در پاریس ملاقات خواهیم کرد
وقتی در شانزلیزه گلها وجود دارد.»
او گفت: “تا کی، تا کی،
و آیا عشق شما قوی خواهد بود،
وقتی آن سوی دریا هستید،
آیا دلت مرا به یاد می آورد؟”
سپس او کلماتی را به او داد تا به آن بپردازد،
وقتی شب های زمستان طولانی بود،
“Nous serons encore amoureux
Avec les couleurs printemps را انجام می دهد”
او گفت: “و سپس” و سپس،
عشق ما دوباره رشد خواهد کرد.”
آه اما در چشمان او می بیند
کلمات عاشقانه او فقط کلماتی برای خوشحالی هستند
و حالا چراغ های پاریس
تیره و تار می شوند و محو می شوند،
و من از نور پاریس می دانم
دیگر هرگز او را نخواهم دید
نظرات کاربران