مجله موسیقی ملود
0

آهنگ فرانسوی Avec toi از Aïda Aznavour به همراه متن و ترجمه مجزا

Je viens du fond des âges et viens du bout des choses
J’ai vécu mille fois plus que n’importe qui
J’ai été dans la lune avant qu’on ne s’y pose
Par la magie du rêve et de la poésie
J’ai fais le tour des êtres, et le tour de moi-même
Associant la jeunesse à un sport dangereux
J’ai dit cent fois adieu, autant de fois je t’aime
Avant que de partir sans détourner les yeux

Mais avec toi ma douce, ma tendre, ma mie
Avec toi il en est autrement
Avec toi je cherche, j’invente, j’apprends
D’autres mots, d’autres gestes
Avec toi ma reine, ma belle, ma vie
Avec toi j’ai le coeur au printemps
Avec toi j’espère, je rêve, j’oublie
Tout le reste

Je viens du fond des temps des plaisirs et du vice
D’au-delà du possible de l’imagination
Je viens du bout du monde où dans des précipices
Repose ma folie, avec mes illusions
J’ai récolté du plomb dans des guerres insipides
Et j’ai semé de l’or sur des tables de jeux
J’ai vomi des alcools de tavernes sordides
J’ai imploré le ciel, et j’ai blasphémé Dieu
Mais avec toi ma douce, ma tendre, ma mie
Avec toi il en est autrement
Avec toi je cherche, j’invente, j’apprends
D’autres mots, d’autres gestes
Avec toi ma reine, ma belle, ma vie
Avec toi j’ai le coeur au printemps
Avec toi j’espère, je rêve, j’oublie
Tout le reste

ترجمه فارسی

من از اعماق زمان و از پایان چیزها آمده‌ام.
من هزار بار بیشتر از هر کسی زندگی کرده‌ام
من قبل از اینکه به ماه فرود بیاییم، روی آن بودم
از طریق جادوی رویاها و شعر
من به دور موجودات و به دور خودم گشته‌ام
ارتباط جوانان با یک ورزش خطرناک
صد بار خداحافظی کردم، به همان تعداد دفعاتی که دوستت دارم
قبل از رفتن بدون اینکه نگاهم را از او بگیرم

اما با تو، شیرین من، مهربان من، عزیزم
با تو فرق داره
با تو جستجو می‌کنم، اختراع می‌کنم، یاد می‌گیرم
به عبارت دیگر، حرکات دیگر
با تو ملکه من، زیبای من، زندگی من
با تو دلم بهاری است
با تو امیدوارم، رویا می‌بینم، فراموش می‌کنم
هر چیز دیگری

من از اعماق زمان‌های لذت و فساد می‌آیم
از ورای تصورات ممکن
من از اقصی نقاط زمین می‌آیم، جایی که از پرتگاه‌ها می‌آیم
دیوانگی‌ام را با خیالاتم آرام کن
من سرب را در جنگ‌های بی‌مزه درو کرده‌ام
و من روی میزهای بازی طلا کاشتم
من مشروب را از میخانه‌های کثیف بالا آوردم
به آسمان التماس کردم و به خدا کفر گفتم
اما با تو، شیرین من، مهربان من، عزیزم
با تو فرق داره
با تو جستجو می‌کنم، اختراع می‌کنم، یاد می‌گیرم
به عبارت دیگر، حرکات دیگر
با تو ملکه من، زیبای من، زندگی من
با تو دلم بهاری است
با تو امیدوارم، رویا می‌بینم، فراموش می‌کنم
هر چیز دیگری

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا