… I’ve been the needle and the thread
Weaving figure eights and circles ’round your head
I try to laugh but cry instead
Patiently wait to hear the words you’ve never said
… Fumbling through your dresser drawer
Forgot what I was looking for
Try to guide me in the right direction
And making use of all this time
Keeping everything inside
Close my eyes and listen to you cry, yeah
… I’m lifting you up
I’m letting you down
I’m dancing ’til dawn
I’m fooling around
I’m not giving up
I’m making your love
This city’s made us crazy, and we must get out
Oh, yeah
… “This is not goodbye, ” she said
“It is just time for me to rest my head”
She does not walk, she runs instead
Down these jagged streets and into my bed
… When I was fumbling through your dresser drawer
Forgot what I was looking for
Try to guide me in the right direction
Making use of all this time
Keeping everything inside
Close my eyes and listen to you cry, yeah
… I’m lifting you up
I’m letting you down
I’m dancing ’til dawn
I’m fooling around
I’m not giving up
I’m making your love
This city’s made us crazy, and we must get out
… There’s only so much I can do for you
Oh, after all of the things you put me through
… I’m lifting you up
I’m letting you down
I’m dancing ’til dawn
I’m fooling around
I’m not giving up
I’m making your love
This city’s made us crazy, and we must get out
… I’m lifting you up
I’m letting you down
I’m dancing ’til dawn
I’m fooling around
I’m not giving up
I’m making your love
This city’s made us crazy, and we must get out
… Whoa (I’m lifting you up)
Whoa (I’m letting you down)
Whoa (I’m dancing ’til dawn)
(I’m fooling around) oh
Whoa (I’m not giving up)
Whoa (I’m making your love)
Yeah, yeah-yeah-yeah (this city’s made us crazy, and we must get out)
ترجمه فارسی
… من سوزن و نخ بودهام
شکل هشت و دایره را دور سرت میبافم
سعی میکنم بخندم اما در عوض گریه میکنم
صبورانه منتظر شنیدن کلماتی هستم که هرگز نگفتهای
… در کشوی کمدت میچرخم
فراموش کردم دنبال چه میگشتم
سعی میکنم مرا به مسیر درست هدایت کنی
و از تمام این زمان استفاده میکنم
همه چیز را درونم نگه میدارم
چشمانم را میبندم و به گریهات گوش میدهم، بله
… من تو را بالا میبرم
من تو را ناامید میکنم
تا سپیده دم میرقصم
من بازیگوشی میکنم
من تسلیم نمیشوم
من عشق تو را میسازم
این شهر ما را دیوانه کرده است و باید بیرون برویم
اوه، بله
… “این خداحافظی نیست،” او گفت
“فقط وقت آن است که سرم را استراحت دهم”
او راه نمیرود، در عوض میدود
در این خیابانهای ناهموار و به سمت تخت من
… وقتی در کشوی کمدت میچرخیدم
فراموش کردم دنبال چه میگشتم
سعی کن مرا به مسیر درست هدایت کنی
از تمام اینها استفاده میکنم زمان
همه چیز را درون خود نگه میدارم
چشمانم را میبندم و به گریهات گوش میدهم، آره
… من تو را بالا میبرم
من تو را ناامید میکنم
من تا سپیده دم میرقصم
من بازیگوشی میکنم
من تسلیم نمیشوم
من عشق تو را میسازم
این شهر ما را دیوانه کرده است، و ما باید بیرون برویم
… فقط همینقدر میتوانم برای تو انجام دهم
اوه، بعد از همه چیزهایی که تو مرا در آن قرار دادی
… من تو را بالا میبرم
من تو را ناامید میکنم
من تا سپیده دم میرقصم
من بازیگوشی میکنم
من تسلیم نمیشوم
من عشق تو را میسازم
این شهر ما را دیوانه کرده است، و ما باید بیرون برویم
… من تو را بالا میبرم
من تو را ناامید میکنم
من تا سپیده دم میرقصم
من بازیگوشی میکنم
من تسلیم نمیشوم
من عشق تو را میسازم
این شهر ما را دیوانه کرده است، و ما باید بیرون برویم
… من تو را بالا میبرم
من تو را ناامید میکنم
من تا سپیده دم میرقصم
من بازیگوشی میکنم
من تسلیم نمیشوم
من عشق تو را میسازم
این شهر ما را دیوانه کرده است، و ما باید بیرون برویم
… من تو را بالا میبرم (من تو را بالا میبرم)
من تو را پایین میآورم پایین)
وای (تا سحر میرقصم)
(دارم بازی میکنم) اوه
وای (تسلیم نمیشم)
وای (دارم باهات عشق بازی میکنم)
آره، آره-آره-آره (این شهر ما رو دیوونه کرده، و باید بریم بیرون)
نظرات کاربران