ترجمه فارسی
ناجی میگوید به گروهی برخوردم
همه دست در دست هم بودند
گفتم مکانتان در خون است
مکان حقیقت را اشغال کردهاند
بارشان از لعل و گوهر است
آنها را در ترازویی جمع و وزن کردهاند
در باغ دوست محبت کاشتهاند
زبان باغبان را یاد بگیر
شیرشان از حوض قدرت گرفته شده
چراغشان از آن چهلچراغ دزدیده شده
روزه گرفتهاند و واجب را انجام دادهاند
آن بنده سزاوار ظلم نبوده
از شربت عشق نوشیدم و حق شدم
جامه قدرت پوشیدم و پاک شدم
هم به حق رسیدم و هم حق شدم
به همین دلیل مرگ را اراده نمیکنم
هر که از شربت عشق بنوشد، خانواده عشق است
هر که به چهل چراغ نشان دهد، رهرو عشق است
شاه ختایی به عشق معتقد است
خداوند بندهاش را از گرسنگی سیر کند
نظرات کاربران