[سعد لمجرد]:
باغير من عيني وانا شايفك
وده اللي وصلت ليه
لو اسمع إسمي بشفايفـك
بقولك: كرريه
وعمري ما هاقدر اوصفلك
باحبك قـد ايه
[إليسا]:
إرسمني في ليلك نجمة
ضيها يلمع في العين
إكتبني في عمرك كلمة
يحكوها الناس بعدين
أنا نفسي أعيش فوق عمري
يا حبيبي معاك عمرين
[سعد لمجرد]:
لو تطلبي مني عينيا
لو تطلبي عمري كمان
هاديكي سنيني الجاية
وهاكون راضي وفرحان
إنتي اللي وجودك جنبي
حسسني ان انا انسان
[إليسا]:
دا من أول دقيقة
لحبك قلبي مال
عرفت بميت طريقة
تغير حال بحال
باتوه بين الحقيقة
يا عمري والخيال
[سعد لمجرد]:
دا من أول دقيقة
لحبك قلبي مال
عرفتي بميت طريقة
تغيري حال بحال
باتوه بين الحقيقة
يا عمري والخيال
[إليسا]:
أنا عايزاك تفضل جنبي
سندي وفارس أحلامي
قلبي في قربك متطمن
خليك دايماً قدامي
أنا قبل ما بانطق كلمة
بتكمل ليا كلامي
[سعد لمجرد]:
ده وجـودك بيكملني
خليتي حياتي حياة
إحساسي بحبك خدني
وانا هافضل ماشـي وراه
حضنك يا حبيبتي لا يمكن
لو ثانية أعيش بـراه
[إليسا]:
في واحدة تمللي في ضهرك
وفي ضعفـــك هتقويك
تؤمرها حبيبي وأمرك
هتقول شبيك لبيك
جنبك ولآخر عمرك
هاتعيش علشان ترضيك
[إليسا]:
دا من أول دقيقة
لحبك قلبي مال
عرفت بميت طريقة
تغير حال بحال
باتوه بين الحقيقة
يا عمري والخيال
[سعد لمجرد]:
دا من أول دقيقة
لحبك قلبي مال
عرفتي بميت طريقة
تغيري حال بحال
باتوه بين الحقيقة
يا عمري والخيال
ترجمه فارسی
[خوانندهٔ مرد]
رشکمیبرم به چشمَم وقت ِدیدنَت
به اینجا رسیده کارم
نامَم را که از لبَت میشنوم
میگویم «باز بگویَش»
در وصف نمیآید که
چقدر دوستَت دارم
[خوانندهٔ زن]
نقاشیَم کن چون ستارهای در شبَت
که نورمیفشاند رخشان در چشمَت
بنویس مرا چون کلامی در سرگذشتَت
که حکایتَم کنند مردم بعدها
فراتر میروم از عمرم
با تو دوبار زندگی میکنم
[خوانندهٔ مرد]
حتی اگر بخواهی چشمانَم را
حتی اگر بخواهی زندگیَم را
پیشکش تو باقی ِ عمرم
راضی خواهم بود و خوشحال
به وقت بودنَت کنارم
حس میکنم انسانَم
[خوانندهٔ زن]
از همان لحظهٔ اول
دلَم رفت برایَت
به صد راه دانستی
چگونه دگر کنی حالَِم
ماندهام که حقیقت است
عمرم یا خیال
[خوانندهٔ مرد]
از همان لحظهٔ اول
دلَم رفت برایَت
به صد راه دانستی
چگونه دگر کنی حالَِم
ماندهام که حقیقت است
عمرم یا خیال
[خوانندهٔ زن]
بیا بنشین کنارم
ای پناهَم، شاهزادهٔ رویایَم
کنار تو آرام میگیرد دلَ م
بمان همیشه پیشَم
تویی که میدانی3حرفَم
پیش از آن که حرفی بگویم
[خوانندهٔ مرد]
وجودت کامل میکند وجودم را
بودنَت معنی میدهد بودنَم را
حس عشقَت فرامیگیرد مرا
همیشه میمانم بر آن راه
عشق من، بی آغوش ِ تو
دَم نتوانم زد یک دَم
[خوانندهٔ زن]
زنی پشت تو است
قوتَت میدهد به گاه ناتوانی
امر کن عشق ِ من، امر کن
تا بگویم که آن توام، در عهد توام
کنار توام، تا دم ِ آخرم
همیشه در پی ِ رضای ِ توام
[خوانندهٔ زن]
از همان لحظهٔ اول
دلَم رفت برایَت
به صد راه دانستی
چگونه دگر کنی حالَِم
ماندهام که حقیقت است
عمرم یا خیال
[خوانندهٔ مرد]
از همان لحظهٔ اول
دلَم رفت برایَت
به صد راه دانستی
چگونه دگر کنی حالَِم
ماندهام که حقیقت است
عمرم یا خیال
نظرات کاربران