ترجمه فارسی

[همسرایی]
تصویر شکسته برای ما شادی آورد، اما افسوس که نت‌ها را از دست داد
همانطور که آسمان بدون شک همه چیز را برعکس نشان داد
پرواز کن، چشمانت را ببند، موج تو را به ناکجاآباد می‌برد
آنجا خیال تو نوید می‌دهد که همیشه در همان نزدیکی باشد.
قول می‌دهد که آنجا باشد

[آیه ۱]
شب‌های باز، غروب خورشید بدون سپیده دم
چقدر دلت می‌خواهد با باد پرواز کنی؟
آزاد بودن بد است و در بند بودن دشوار
یادت میاد چقدر درد داره، اما نشکستی.

[پیش‌همخوان]
بین من و آتش، حس نور و باران
داره منو میسوزونه، یادم نمیاد کی هستم
میتونی راهتو گم کنی، یا میتونی بری
تو میتونی چشماتو بپوشونی، اما میدونی من کیم.

[همسرایی]
تصویر شکسته برای ما شادی آورد، اما افسوس که نت‌ها را از دست داد
همانطور که آسمان بدون شک همه چیز را برعکس نشان داد
پرواز کن، چشمانت را ببند، موج تو را به ناکجاآباد می‌برد
آنجا خیال تو نوید می‌دهد که همیشه در همان نزدیکی باشد.
[آیه ۲]
خواهی گفت که آنقدر تو را احاطه کرده است
فقط اضطراب بود و تو آن را نفس می‌کشیدی.
در روحم غرور با خشمی غریب فریاد می‌زند
دوست داشته شدن توسط تو ترسناک نیست

[پیش‌همخوان]
بین من و آتش، حس نور و باران
داره منو میسوزونه، یادم نمیاد کی هستم
میتونی راهتو گم کنی، یا میتونی بری
تو میتونی چشماتو بپوشونی، اما میدونی من کیم.

[همسرایی]
تصویر شکسته برای ما شادی آورد، اما افسوس که نت‌ها را از دست داد
همانطور که آسمان بدون شک همه چیز را برعکس نشان داد
پرواز کن، چشمانت را ببند، موج تو را به ناکجاآباد می‌برد
آنجا خیال تو نوید می‌دهد که همیشه در همان نزدیکی باشد.