مجله موسیقی ملود
0

آهنگ چینی 摩天動物園 [City Zoo] از .G.E.M به همراه متن و ترجمه مجزا

傳說在伊甸 原始的愛沒有欺騙
簡樸過每一天 人們彼此真心一片
心跟著獨特節奏跳
臉掛著橘色嘴巴笑
直到蛇在身邊繞 蘋果讓你咬
直到起重機拔掉 我們的獨角

可憐的亞當 從此掉進蜘蛛網
為麵包打仗 先要學會吃土壤
樸實的大象 進化變成四不像
舉頭望著八方 低頭忘了思故鄉

人人都各自 想登峰插上 自己的旗幟
純白的鴿子 為什麼牠像 變成了歷史
努力要騎到寶馬買到房子
不過是為了讓青蛙能變成王子

穿灰衣的姑娘得不到尊重
社會大眾不在乎微小昆蟲
於是一群羔羊 卑微的願望
是努力擠進荒涼 庸俗的天堂

那些被龜贏的兔他們眼睛深紅
只會每天妒忌著別人成功
於是學著蟑螂 到處爬著牆 不怕黑也不怕髒
大便也舔上 為了要前往 光鮮的監房

活在摩天動物園 文明和野獸周旋
我看著黑白的臉 一張張變色就在一念間
人的心太莫測幻變 糾纏在愛與恨之間
天使與魔鬼都在身邊 畫著沒終點的圓圈

活在摩天動物園 我只能祈求上天
賜我清澈一雙眼 一點點識破美麗的謊言
當你站在慾望邊緣 突然間善惡難分辨
天使與魔鬼都在身邊 這時候你跪在誰跟前

你和我⽣來都是曾經白的紙
只是同樣被寫上太多歪的字
成長最無奈的是 踏實 怕是 傻子
你若不想被掰著吃 必須磨利牙齒

別任人屠宰 必要關頭只能把人出賣
再無奈 也只是成功無法避開的附帶
當鼻子愛上了霧霾 一開始察覺不出來
這一種腐敗 它像骨牌 慢慢地覆蓋 把你毒害

單純的一群小白豬
被名和利薰陶擺佈
衣服都故意少塊布 淪為了潮牌奴
賣了靈魂撈財富

一個個紅得快速 卻餓得變了排骨
鏡子裡面的怪物 周圍無人牠就敗露
當初都憧憬好萊塢
最後通通都跑來哭

穿灰衣的姑娘得不到尊重
社會大眾不在乎微小昆蟲
於是一群羔羊 卑微的願望
是努力擠進荒涼 庸俗的天堂

那些被龜贏的兔他們眼睛深紅
只會每天妒忌著別人成功
於是學著蟑螂 到處爬著牆 不怕黑也不怕髒
大便也舔上 為了要前往 光鮮的監房

活在摩天動物園 文明和野獸周旋
我看著黑白的臉 一張張變色就在一念間
人的心太莫測幻變 糾纏在愛與恨之間
天使與魔鬼都在身邊 畫著沒終點的圓圈

活在摩天動物園 我只能祈求上天
賜我清澈一雙眼 一點點識破美麗的謊言
當你站在慾望邊緣 突然間善惡難分辨
天使與魔鬼都在身邊 這時候你跪在誰跟前

誰迷失在 水泥的 森林裡面
誰一直踩 最低的 人性底線
誰一直還 隨意地 任憑病變
誰其實在 回憶著 認命以前

ترجمه فارسی

افسانه می‌گوید که در عدن، عشق اصیل فریبی ندارد
هر روز زندگی ساده‌ای داشته باش، مردم با هم صادق هستند
قلب با ریتمی منحصر به فرد می‌تپد
لبخند دهان نارنجی روی صورت
تا وقتی که مار دور و برت باشه و سیب برای گاز زدن باشه
تا زمانی که جرثقیل شاخ‌هایمان را از جا بکند

بیچاره آدم توی تار عنکبوت افتاده
برای جنگیدن برای نان، اول باید یاد بگیری خاک بخوری
فیل ساده به جانوری عجیب تبدیل شد
به همه جهات نگاه می‌کنم و فراموش می‌کنم که به زادگاهم فکر کنم.

هر کسی می‌خواهد به قله صعود کند و پرچم خودش را برافرازد.
چرا به نظر می‌رسد کبوتر سفید خالص به تاریخ پیوسته است؟
تمام تلاشم را می‌کنم که یک بی‌ام‌و سوار شوم و یک خانه بخرم.
فقط برای اینه که قورباغه تبدیل به یه شاهزاده بشه

دختران خاکستری پوش هیچ احترامی دریافت نمی‌کنند
جامعه به حشرات ریز اهمیتی نمی‌دهد
بنابراین گروهی از بره‌ها آرزوی فروتنانه‌ای دارند
سعی دارد خود را در بهشت ​​متروک و مبتذل جا دهد

چشمان خرگوش‌هایی که از لاک‌پشت شکست خورده بودند، قرمز بود.
من هر روز فقط به موفقیت دیگران حسادت می‌کنم
بنابراین یاد گرفتم مثل سوسک روی دیوارها بخزم، بدون ترس از تاریکی یا کثیفی
لیسیدن مدفوع برای رسیدن به سلول روشن

زندگی در باغ‌وحش آسمان‌خراش: تمدن و جانوران در کار
به چهره‌های سیاه و سفید نگاه می‌کنم که هر کدام در یک لحظه رنگ عوض می‌کنند
قلب انسان بیش از حد غیرقابل پیش‌بینی و متغیر است، درگیر بین عشق و نفرت
فرشتگان و شیاطین دور من هستند و دایره‌ای بی‌پایان می‌کشند

با زندگی در یک باغ وحش آسمان خراش، فقط می‌توانم به خدا دعا کنم
به من یک جفت چشم بینا بده تا ذره ذره دروغ‌های زیبا را ببینم
وقتی روی لبه‌ی هوس می‌ایستی، ناگهان تشخیص خوب از بد سخت می‌شود
فرشتگان و شیاطین اطراف شما هستند، در مقابل چه کسی زانو می‌زنید؟

من و تو هر دو مثل کاغذهای سفید به دنیا آمدیم.
فقط اینکه کلمات کج و معوج زیادی روی آن نوشته شده است.
درمانده‌ترین چیز در مورد بزرگ شدن، فروتن بودن و ترس از احمق بودن است.
اگر نمی‌خواهی خورده شوی، باید دندان‌هایت را تیز کنی

نگذار دیگران تو را سلاخی کنند. شما فقط در مواقع ضروری می‌توانید افراد را بفروشید.
مهم نیست چقدر درمانده باشد، این فقط یک محصول جانبی اجتناب‌ناپذیر موفقیت است.
وقتی بینی عاشق مه دود می‌شود، در ابتدا قابل توجه نیست
این نوع فساد مثل یک دومینو است که به آرامی شما را در بر می‌گیرد و مسموم می‌کند.

گروهی از خوک‌های سفید کوچک و ساده
تحت تأثیر شهرت و ثروت قرار گرفتن
لباس‌ها عمداً یک تکه پارچه کم دارند و برده‌ی برندهای مد روز شده‌اند.
فروش روح در ازای ثروت

آنها به سرعت قرمز می‌شوند، اما آنقدر گرسنه هستند که به دنده‌های اضافی تبدیل می‌شوند
هیولای توی آینه لو خواهد رفت اگر کسی دور و برش نباشد
در ابتدا، همه ما رویای هالیوود را در سر می‌پروراندیم
بالاخره همه آمدند تا گریه کنند

دختران خاکستری پوش هیچ احترامی دریافت نمی‌کنند
جامعه به حشرات ریز اهمیتی نمی‌دهد
بنابراین گروهی از بره‌ها آرزوی فروتنانه‌ای دارند
سعی دارد خود را در بهشت ​​متروک و مبتذل جا دهد

چشمان خرگوش‌هایی که از لاک‌پشت شکست خورده بودند، قرمز بود.
من هر روز فقط به موفقیت دیگران حسادت می‌کنم
بنابراین یاد گرفتم مثل سوسک روی دیوارها بخزم، بدون ترس از تاریکی یا کثیفی
لیسیدن مدفوع برای رسیدن به سلول روشن

زندگی در باغ‌وحش آسمان‌خراش: تمدن و جانوران در کار
به چهره‌های سیاه و سفید نگاه می‌کنم که هر کدام در یک لحظه رنگ عوض می‌کنند
قلب انسان بیش از حد غیرقابل پیش‌بینی و متغیر است، درگیر بین عشق و نفرت
فرشتگان و شیاطین دور من هستند و دایره‌ای بی‌پایان می‌کشند

با زندگی در یک باغ وحش آسمان خراش، فقط می‌توانم به خدا دعا کنم
به من یک جفت چشم بینا بده تا ذره ذره دروغ‌های زیبا را ببینم
وقتی روی لبه‌ی هوس می‌ایستی، ناگهان تشخیص خوب از بد سخت می‌شود
فرشتگان و شیاطین اطراف شما هستند، در مقابل چه کسی زانو می‌زنید؟

چه کسی در جنگل بتنی گم شده است؟
چه کسی پا روی پست‌ترین سطح انسانیت گذاشته است؟
چه کسی به طور اتفاقی اجازه داده است که بیماری …
چه کسی واقعاً خاطرات گذشته را مرور می‌کند؟

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا