Hani fâni bu hayat, ümit bağlayamam
Olmadı diye oturup ağlayamam
Gönlü geniş olan sükûtu öğrensin
Olmadı diye oturup ağlayamam
Gönlü geniş olan sükûtu öğrensin
Sevgimi yok yere ele bağlayamam
“Gelir mi?” diye hayallere sığınamam
Kemale eren kendinden versin
“Gelir mi?” diye hayallere sığınamam
Kemale eren kendinden versin
Sevdim, kaç kere bilemem
Yaşadım, yok, inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Yaşadım, yok, inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Zaman öyle de geçiyor
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Ben dalkavuk olanı hizaya getiremem
Sorma bana, ben görünmezi göremem
Merak eden kendine yönelsin
Sorma bana, ben görünmezi göremem
Merak eden kendine yönelsin
Boş yere kimseyi oyalayıp üzemem
Geçici şeylere heves edip üzülemem
Fikrim hevesimi alt etsin
Geçici şeylere heves edip üzülemem
Fikrim hevesimi alt etsin
Bildim, lakin söyleyemem
Gördüm, ama izah edemem
Dünya, sen’le baş edemem ben
Gördüm, ama izah edemem
Dünya, sen’le baş edemem ben
Zaman öyle de geçecek
Hayat böyle de bitecek
E bitsin, umudum cennetten
Hayat böyle de bitecek
E bitsin, umudum cennetten
Ben gözü görmeyene resim gösteremem
Değerimi bilmeze değer öğretemem
O önce haddini öğrensin
Değerimi bilmeze değer öğretemem
O önce haddini öğrensin
Biten sevgiye imrenip özenemem
Boş sözü duyup düstur edinemem
Eden, kendine ah etsin
Boş sözü duyup düstur edinemem
Eden, kendine ah etsin
Sevdim, kaç kere bilemem
Yaşadım, yok inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Yaşadım, yok inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Zaman öyle de geçiyor
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Bildim, lakin söyleyemem
Gördüm, ama izah edemem
Dünya, sen’le baş edemem ben
Gördüm, ama izah edemem
Dünya, sen’le baş edemem ben
Zaman öyle de geçecek
Hayat böyle de bitecek
E bitsin, umudum cennetten
Hayat böyle de bitecek
E bitsin, umudum cennetten
Sevdim, kaç kere bilemem
Yaşadım, yok inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Yaşadım, yok inkâr edemem
Bıktım, sen’le baş edemem ben
Zaman öyle de geçiyor
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Hayat böyle de bitiyor
Ama umudum cennetten
Sevdim
ترجمه فارسی
این زندگی فانی، نمیتوانم به آن امید ببندم
نمیتونم بشینم و گریه کنم چون نتیجه نداد.
بگذار آنان که قلب بزرگی دارند، سکوت را بیاموزند
من نمیتونم عشقمو به کسی بی دلیل گره بزنم
«آیا او خواهد آمد؟» نمیتونم به همچین خوابهایی پناه ببرم
هر که به کمال رسیده باشد، از خود ببخشد
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من آن را زندگی کردم، نه، نمیتوانم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
من نمیتوانم یک چاپلوس را مطیع خود کنم
از من نپرس، من نمیتوانم چیزهای نامرئی را ببینم
کسانی که کنجکاوند باید به خودشان رجوع کنند
من نمیتونم کسی رو بی دلیل اذیت یا ناراحت کنم.
من نمیتوانم برای چیزهای موقت هیجانزده و ناراحت شوم.
بگذار ایدهام بر اشتیاقم غلبه کند
میدانستم، اما نمیتوانم بگویم
دیدمش، اما نمیتونم توضیحش بدم
دنیا، من از پس تو برنمیام
زمان همینطور خواهد گذشت
زندگی هم اینگونه تمام خواهد شد
خب، بذار تموم بشه، امید من از آسمونه
من نمیتوانم به نابینایان عکس نشان بدهم.
من نمیتوانم به کسی که ارزش مرا نمیداند، ارزش بیاموزم.
بگذارید اول جایگاهش را یاد بگیرد
من نمیتونم به عشقی که تموم شده حسادت کنم یا اهمیت بدم
نمیتوانم حرفهای پوچ بشنوم و آنها را شعار خود قرار دهم
کسی که چنین کرده، خودش را لعنت کند.
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من زندگیش کردم، نه، نمیتونم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
میدانستم، اما نمیتوانم بگویم
دیدمش، اما نمیتونم توضیحش بدم
دنیا، من از پس تو برنمیام
زمان همینطور خواهد گذشت
زندگی هم اینگونه تمام خواهد شد
خب، بذار تموم بشه، امید من از آسمونه
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من زندگیش کردم، نه، نمیتونم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
من ازش خوشم اومد
نمیتونم بشینم و گریه کنم چون نتیجه نداد.
بگذار آنان که قلب بزرگی دارند، سکوت را بیاموزند
من نمیتونم عشقمو به کسی بی دلیل گره بزنم
«آیا او خواهد آمد؟» نمیتونم به همچین خوابهایی پناه ببرم
هر که به کمال رسیده باشد، از خود ببخشد
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من آن را زندگی کردم، نه، نمیتوانم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
من نمیتوانم یک چاپلوس را مطیع خود کنم
از من نپرس، من نمیتوانم چیزهای نامرئی را ببینم
کسانی که کنجکاوند باید به خودشان رجوع کنند
من نمیتونم کسی رو بی دلیل اذیت یا ناراحت کنم.
من نمیتوانم برای چیزهای موقت هیجانزده و ناراحت شوم.
بگذار ایدهام بر اشتیاقم غلبه کند
میدانستم، اما نمیتوانم بگویم
دیدمش، اما نمیتونم توضیحش بدم
دنیا، من از پس تو برنمیام
زمان همینطور خواهد گذشت
زندگی هم اینگونه تمام خواهد شد
خب، بذار تموم بشه، امید من از آسمونه
من نمیتوانم به نابینایان عکس نشان بدهم.
من نمیتوانم به کسی که ارزش مرا نمیداند، ارزش بیاموزم.
بگذارید اول جایگاهش را یاد بگیرد
من نمیتونم به عشقی که تموم شده حسادت کنم یا اهمیت بدم
نمیتوانم حرفهای پوچ بشنوم و آنها را شعار خود قرار دهم
کسی که چنین کرده، خودش را لعنت کند.
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من زندگیش کردم، نه، نمیتونم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
میدانستم، اما نمیتوانم بگویم
دیدمش، اما نمیتونم توضیحش بدم
دنیا، من از پس تو برنمیام
زمان همینطور خواهد گذشت
زندگی هم اینگونه تمام خواهد شد
خب، بذار تموم بشه، امید من از آسمونه
من عاشق شدم، نمیدانم چند بار
من زندگیش کردم، نه، نمیتونم انکارش کنم
خستهام، طاقت دوری تو را ندارم.
زمان همینطور میگذره
زندگی اینگونه تمام میشود
اما امید من از آسمان است
من ازش خوشم اومد
نظرات کاربران