يتهيأ له إني آرجعله
يتهيأ له إني آرجعله
يتهيأ له
يتهيأ له آرجعله
أو إني حتى بسمعله
أبي منكم تقولوا له
مآ خلي حاجه تشفعله
يتهيأ له آرجعله
أو إني حتى بسمعله
أبي منكم تقولوا له
ما خلي حاجه تشفعله
ما أبي منه غير إنه
خلآص يفكنا منه
ولآ هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت أنفعله
مآ أبي منه غير انه
خلآص يفكنا منه
ولآ هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت آنفعله
يتهيأ له آرجعله
يتهيأ له آرجعله
أو إني حتى بسمعله
أبي منكم تقولوا له
مآ خلي حاجه تشفعله
مآ أبي رحمه وصاله
أبيه يروح في حاله
أخر شئ في الدنيا
غرآمه إني أطمعله
مآ أبي رحمه وصاله
أبيه يروح في حاله
أخر شئ في الدنيا
غرآمه إني أطمعله
مآ أبي منه غير إنه
خلآص يفكنا منه
ولآ هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت أنفعله
مآ أبي منه غير إنه
خلآص يفكنا منه
ولآ هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت أنفعله
يتهيأ له آرجعله
يتهيأ له آرجعله
أو إني حتى بسمعله
أبي منكم تقولوا له
ما خلي حاجه تشفعله
كفى مآ أجه جرآححه
أنا بغيابه مرتآحه
حرام أزعل على شانه
على وشو آنا أزعل له
كفى مآ أجه جرآحه
أنا بغيابه مرتآحه
حرام أزعل علشانه
على وشو أنا ازعل له
ما أبي منه غير إنه
خلآص يفكنا منه
ولا هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت أنفعله
ما أبي منه غير إنه
خلآص
ولآ هو صار ينفعني
ولآ أنا صرت أنفعله
يتهيأ له أرجعله
يتهيأ له أرجعله
أو آني حتى بسمعله
أبي منكم تقولوا له
ما خلي حاجه تشفعله
ترجمه فارسی
فکر می کند آن را به او پس می دهم
فکر می کند آن را به او پس می دهم
او برای آن آماده می شود.
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
یا حتی آن را می شنوم
میخوام بهش بگی
هیچ چیز نمی تواند برای او شفاعت کند
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
یا حتی میشنوم
میخوام بهش بگی
هیچ چیز نمی تواند برای او شفاعت کند
من از او چیزی جز این نمی خواهم
بسه دیگه دست از سرش بردار
و دیگر برای من مفید نیست
احساساتی نمیشم
من از او چیزی جز این نمی خواهم
بسه دیگه دست از سرش بردار
و دیگر برای من مفید نیست
احساساتی نمیشم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
یا حتی میشنوم
میخوام بهش بگی
هیچ چیز نمی تواند برای او شفاعت کند
من نه رحمت او را می خواهم و نه همراهی او
پدرش می رود
آخرین چیز در جهان
من او را خیلی دوست دارم
من نه رحمت او را می خواهم و نه همراهی او
پدرش می رود
آخرین چیز در جهان
من او را خیلی دوست دارم
من از او چیزی جز این نمی خواهم
بسه دیگه دست از سرش بردار
و دیگر برای من مفید نیست
احساساتی نمیشم
من از او چیزی جز این نمی خواهم
بسه دیگه دست از سرش بردار
و دیگر به درد من نمی خورد
احساساتی نمیشم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
یا حتی میشنوم
میخوام بهش بگی
هیچ چیز نمی تواند برای او شفاعت کند
دیگر زخم هایم بس است
من بدون او احساس راحتی می کنم
عصبانی شدن به خاطر او حرام است
چرا باید از دست او ناراحت باشم؟
بسه دیگه هیچ زخمی ندارم
من بدون او احساس راحتی می کنم
بر من حرام است که بخاطر او ناراحت باشم
چرا باید از دست او ناراحت باشم؟
من از او چیزی جز این نمی خواهم
بسه دیگه دست از سرش بردار
دیگر برای من فایده ای ندارد
احساساتی نمیشم
من از او چیزی جز این نمی خواهم
به اندازه کافی
و دیگر به درد من نمی خورد
احساساتی نمیشم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
در حال آماده شدن برای برگرداندن آن به او هستم
یا حتی من آن را می شنوم
میخوام بهش بگی
هیچ چیز نمی تواند برای او شفاعت کند
نظرات کاربران