Learning to fly, learning to run
I let my heart decide the way
When I was young
Deep down, I must have always known
That this would be inevitable
To earn my stripes, I’d have to pay
And bare my soul
Who regrets the things they’ve done
Sometimes I just feel it’s only me
Who can’t stand the reflection that they see
I wish I could live a little more
Look up to the sky, not just the floor
I feel like my life is flashing by
And all I can do is watch and cry
I miss the air, I miss my friends
I miss my mother, I miss it when
Life was a party to be thrown
But that was a million years ago
Where I grew up and found my feet
They can’t look me in the eye
It’s like they’re scared of me
I try to think of things to say
Like a joke or a memory
But they don’t recognize me now
In the light of day
Who regrets the things they’ve done
Sometimes I just feel it’s only me
Who never became who they thought they’d be
I wish I could live a little more
Look up to the sky, not just the floor
I feel like my life is flashing by
And all I can do is watch and cry
I miss the air, I miss my friends
I miss my mother, I miss it when
Life was a party to be thrown
But that was a million years ago
A million years ago
ترجمه فارسی
فقط میخواستم خوش بگذرانم
یادگیری پرواز، یادگیری دویدن
اجازه دادم قلبم راه را انتخاب کند
وقتی جوان بودم
در اعماق وجودم، همیشه میدانستم
که این اجتنابناپذیر خواهد بود
برای کسب مقام، باید هزینه کنم
و روحم را عریان کنم
میدانم که تنها کسی نیستم
که از کارهایی که انجام داده پشیمان است
گاهی اوقات احساس میکنم فقط من هستم
که نمیتواند انعکاسی را که میبیند تحمل کند
کاش میتوانستم کمی بیشتر زندگی کنم
به آسمان نگاه کنم، نه فقط به زمین
احساس میکنم زندگیام مثل برق میگذرد
و تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که تماشا کنم و گریه کنم
دلم برای هوا تنگ شده، برای دوستانم تنگ شده
دلم برای مادرم تنگ شده، برای زمانی که
زندگی یک مهمانی بود که باید برگزار میشد
اما آن یک میلیون سال پیش بود
وقتی در تمام خیابانها قدم میزنم
جایی که بزرگ شدم و پاهایم را پیدا کردم
آنها نمیتوانند به چشمانم نگاه کنند
انگار از من میترسند
سعی میکنم به چیزهایی برای گفتن فکر کنم
مثل یک شوخی یا یک خاطره
اما آنها مرا نمیشناسند حالا
در روشنایی روز
میدانم که تنها کسی نیستم که از کارهایی که انجام داده پشیمان است
گاهی اوقات احساس میکنم فقط من هستم
که هرگز به آن کسی که فکر میکردند تبدیل نشدم
کاش میتوانستم کمی بیشتر زندگی کنم
به آسمان نگاه کنم، نه فقط به زمین
احساس میکنم زندگیام مثل برق میگذرد
و تنها کاری که میتوانم انجام دهم این است که تماشا کنم و گریه کنم
دلم برای هوا تنگ شده، برای دوستانم تنگ شده
دلم برای مادرم تنگ شده، برای زمانی که
زندگی یک مهمانی بود که باید برگزار میشد
اما آن یک میلیون سال پیش بود
یک میلیون سال پیش
نظرات کاربران