ترجمه فارسی
خنده یادم رفت
گم شده در بی نهایت
تو آنی که شاخه را سبز میکنی، من آنم که آن را خشک میکنم
ما از سرزمینهای متفاوتی هستیم
در حالی که تو عشق میورزی، من از دور نگاه میکنم
از فردا میترسم
تو از قبل هم زیباتری
سالها از پی هم نمیآیند
هر صبح که با خورشید محو میشوم
دوباره بازش میکنی
به من نگاه نکن، به من رحم نکن
به دستانتان آرزوی موفقیت کنید
سنگها به طلا تبدیل میشوند، عشق من
شما از بدو تولد خوش شانس هستید
در مسیر تو بودن.
سرنوشت من تاریک است
تو بدون من، من بدون تو
نمیدانم چه کار میکردیم
درهایی که به روی من بسته هستند، عشق من
وقتی ظاهر میشی، واضحه
نظرات کاربران