La luna vino a la fragua
con su polisón de nardos.
El niño la mira, mira.
El niño la está mirando.
En el aire conmovido
mueve la luna sus brazos
y enseña, lúbrica y pura,
sus senos de duro estaño.
Huye luna, luna, luna.
Si vinieran los gitanos,
harían con tu corazón
collares y anillos blancos.
Niño, déjame que baile.
Cuando vengan los gitanos,
te encontrarán sobre el yunque
con los ojillos cerrados.
Huye luna, luna, luna,
que ya siento sus caballos.
Niño, déjame, no pises
mi blancor almidonado.
El jinete se acercaba tocando el tambor del llano. Dentro de la fragua el niño, tiene los ojos cerrados.
Por el olivar ven’an, bronce y sueño, los gitanos. Las cabezas levantadas y los ojos entornados.
Cómo canta la zumaya,
¡ay, cómo canta en el árbol!
Por el cielo va la luna
con un niño de la mano.
Dentro de la fragua lloran,
dando gritos, los gitanos.
El aire la vela, vela.
El aire la está velando.
ترجمه فارسی
ماه به آهنگر خانه میآید
با پاچینِ سنبلالطیباش
بچه در او خیره مانده
نگاهش میکند، نگاهش میکند
در نسیمیکه میوزد
ماه دست هایش را حرکت میدهد
و پستانهای سفید سفت فلزیش را
هوسانگیز و پاک، عریان میکند
– هی! برو! ماه، ماه، ماه!
کولیها اگر سر رسند
از دلات
انگشتر و سینهریز میسازند
– بچه، بگذار برقصم
تا سوارها بیایند
تو بر سندان خفتهای
چشم های کوچکت را بستهای.
– هی! برو! ماه، ماه، ماه!
صدای پای اسب میآید
– راحتم بگذار
سفیدی آهاریام را مچاله میکنی
طبلِ جلگه را کوبان
سوار، نزدیک میشود
و در آهنگرخانهی خاموش
بچه، چشم های کوچکش را بسته
کولیان – مفرغ و رویا –
از جانب زیتونزارها
پیش میآیند
بر گردهی اسبهای خویش
گردنها بلند برافراخته
و نگاهها همه خواب آلود
چه خوش میخواند از فراز درختش،
چه خوش میخواند شبگیر!
و بر آسمان، ماه میگذرد؛
ماه، همراه کودکی
دستش در دست
در آهنگرخانه، گرد بر گرد سندان
کولیان به نومیدی گریانند
و نسیم که بیدار است، هشیار است
و نسیم که به هوشیاری بیدار است
نظرات کاربران