Esta es una historia basada en hechos reale’
De las que no se cuentan por ser tan personale’
De cuando conocí a una niña de buenos modale’
Y muchos seguidores en las redes sociales
Todo iba bien en términos generales
Hasta que demostró peligrosas señale’
Un día me dijo: “Mira, tú así no me sales”
“Con esa ropita como de garage sale”
Y ahora quiere que me ponga ropa cara
Balenciaga, Gucci, Prada
Balenciaga, Gucci, Prada
Pero de eso no tengo nada
Y quiere que me ponga ropa cara
Balenciaga, Gucci, Prada
Balenciaga, Gucci, Prada
Pero de eso no tengo nada (ajá)
Primera vez en la tienda de Louis Vuitton (Louis Vuitton)
Buscando un blazer y un cinturón (cinturón)
Toda la noche cuidando pa’ no romperlo
Pa’l otro día devolverlo
Pidiendo el carro prestao’ pa’ recogerla
Perfumadito pa’ poder verla
Peina’ito como un niño pa’ la escuela (pa’ la escuela)
Como pingüino Marinela (Marinela)
¿Qué me pasó? Se me olvidaron
Todas las cosas que en la casa me enseñaron
¿Qué me pasó? Así no funciona
Yo no soy esa persona
Y ahora quiere que me ponga ropa cara
Balenciaga, Gucci, Prada
Balenciaga, Gucci, Prada
Pero de eso no tengo nada
Y quiere que me ponga ropa cara
Balenciaga, Gucci, Prada
Balenciaga, Gucci, Prada
Pero de eso no tengo nada (ajá)
Se ve la luz, pana
Y ahora quiere que me ponga ropa cara
Balenciaga, Gucci, Prada
Balenciaga, Gucci, Prada
Pero de eso no tengo nada (hmm-hum)
Ropa cara
Gucci, Prada
Gucci, Prada
Ropa cara
Gucci, Prada
Gucci, Prada
Ropa cara
Gucci, Prada
ترجمه فارسی
این داستانی بر اساس وقایع واقعی است
یکی از آنهایی که گفته نمیشود چون خیلی شخصی هستند
درباره زمانی که با یک دختر خوشرفتار آشنا شدم
و کلی دنبالکننده در شبکههای اجتماعی
همه چیز به طور کلی خوب پیش میرفت
تا اینکه او نشانههای خطرناکی نشان داد
یک روز به من گفت: “ببین، تو با من اینطوری بیرون نمیری”
“با آن لباسهای حراجی”
و حالا او میخواهد من لباسهای گرانقیمت بپوشم
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
اما من هیچکدام از اینها را ندارم
و او میخواهد من لباسهای گرانقیمت بپوشم
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
اما من هیچکدام از اینها را ندارم (اوهوم)
اولین بار در فروشگاه لویی ویتون (لویی ویتون)
دنبال یک کت و یک کمربند (کمربند) بودم
تمام شب مراقب بودم که پاره نشود
تا بتوانم روز بعد آن را برگردانم
ماشین را برای بردنش قرض گرفتم
همه چیز آنقدر معطر بود که میتوانستم او را ببینم
همه چیز مثل بچهای که برای مدرسه میرود (برای مدرسه) شانه شده بود
مثل یک پنگوئن مارینلا (مارینلا)
چه اتفاقی برای من افتاد؟ فراموش کردم
تمام چیزهایی که در خانه به من یاد دادند
چه اتفاقی برای من افتاد؟ اینجوری که نمیشه
من از اون جور آدما نیستم
و حالا اون از من میخواد لباسای گرون بپوشم
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
اما من هیچکدوم از اینا رو ندارم
و اون از من میخواد لباسای گرون بپوشم
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
اما من هیچکدوم از اینا رو ندارم (اومممم)
تو میتونی نور رو ببینی داداش
و حالا اون از من میخواد لباسای گرون بپوشم
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
بالنسیاگا، گوچی، پرادا
اما من هیچکدوم از اینا رو ندارم (هوم هوم)
لباسای گرون
گوچی، پرادا
گوچی، پرادا
لباسای گرون
گوچی، پرادا
گوچی، پرادا
لباسای گرون
گوچی، پرادا
نظرات کاربران