تعودت الجراح وكثر الكذب
والعذاب اللي عليّ تفرضه
وعمري اللي راح، راح
وأنا معاك علمني من هو يعوضه
بكيت، من حر ما فيني بكيت
شقيت، من زحمة همومي شقيت
بكيت، من حر ما فيني بكيت
شقيت، من زحمة همومي شقيت
ولا أحد فيني يحس، كل من يحب نفسه وبس
وأنت فيني ما تحس، يلي تحب نفسك وبس
تعودت الجراح
ما أذكر أنك جيت يوم فرحتني
آه، حتى من هذي الحياة كرهتني
ما أذكر أنك جيت يوم فرحتني
آه، حتى من هذي الحياة مللتني
لين أبتديت حتى شوفك ما أبيه
بديت أكره قلبي، لأنك أنت فيه
لين أبتديت حتى شوفك ما أبيه
بديت أكره قلبي، لأنك أنت فيه
بكيت، (بكيت) من حر ما فيني بكيت
شقيت (شقيت) من زحمة همومي شقيت
ولا أحد فيني يحس، كل من يحب نفسه وبس
وأنت فيني ما تحس، يلي تحب نفسك وبس
تعودت الجراح
ترجمه فارسی
به زخم ها عادت کردم و دروغ ها بیشتر شد
و عذابی که بر من تحمیل می کنی
زندگی من رفت، رفت
من با شما هستم، به من بیاموزید که چه کسی جایگزین او می شود
گریه کردم، از گرمای درونم گریه کردم
من بدبختم از شلوغی دغدغه هایم بدبختم
گریه کردم، از گرمای درونم گریه کردم
من بدبختم از شلوغی دغدغه هایم بدبختم
هیچ کس مرا احساس نمی کند، همه خودشان را دوست دارند و نه چیز دیگری
تو در من چیزی احساس نمیکنی، فقط خودت را دوست داری
به زخم ها عادت کردم
یادم نمیاد یه روز اومدی منو خوشحال کنی
آه، حتی این زندگی از من متنفر بود
یادم نمیاد یه روز اومدی منو خوشحال کنی
آه، حتی این زندگی مرا خسته کرده است
تا شروع نکنم نمیخوام ببینمت
شروع کردم به متنفر شدن از قلبم، چون تو در آن هستی
تا شروع نکنم نمیخوام ببینمت
شروع کردم به متنفر شدن از قلبم، چون تو در آن هستی
گریه کردم، از گرمای درونم گریه کردم
بدبختم (بیچاره) از شلوغی دغدغه هایم بدبختم
هیچ کس مرا احساس نمی کند، همه خودشان را دوست دارند و نه چیز دیگری
تو در من چیزی احساس نمیکنی، فقط خودت را دوست داری
به زخم ها عادت کردم
نظرات کاربران