I’m homesick
For somewhere that doesn’t exist
For someone I’m still learning to miss
It’s like you’ve been replaced
By home videotapes
Sun goes up, then the sun goes down
And your shadow gets longer on the ground
And it’s all for what? ‘Cause you’re not around
But I still hope I’ll make you proud
Oh, I’m running after something, trying to catch your ghost
Holding onto pictures and the smell of your clothes
Feel you slipping through my fingers, and I know I’ll never reach you
But you’re part of me, I can’t let you go
So, I just keep on chasing shadows of you, of you
Chasing shadows of you
I’m homesick
For conversations I would avoid
Now I miss the sound of your voice
It’s like you’ve been replaced
By a tattoo of your name
Sun goes up, then the sun goes down
And your shadow gets longer on the ground
And it’s all for what? ‘Cause you’re not around
But I still feel you here somehow
Oh, I’m running after something, trying to catch your ghost
Holding onto pictures and the smell of your clothes
Feel you slipping through my fingers, and I know I’ll never reach you
But you’re part of me, I can’t let you go
So, I just keep on chasing shadows of you, of you
Chasing shadows of you, you, you
Said goodbye, wasn’t ready yet
Only see you in this silhouettes (of you)
Now there’s nothing but a shadow left (a shadow)
Of you, you, you
So, I’ll just keep on chasing shadows of you, of you, ooh-ooh-ooh
ترجمه فارسی
دلم برای جایی تنگ شده که وجود ندارد
برای کسی که هنوز دارم یاد میگیرم دلتنگش شوم
انگار جایت را گرفتهام
با نوارهای ویدئویی خانگی
خورشید بالا میرود، سپس غروب میکند
و سایهات روی زمین بلندتر میشود
و همه اینها برای چیست؟ چون تو اینجا نیستی
اما هنوز امیدوارم که باعث افتخارت شوم
اوه، دنبال چیزی میدوم، سعی میکنم روحت را بگیرم
عکسها و بوی لباسهایت را نگه میدارم
احساس میکنم از میان انگشتانم لیز میخوری، و میدانم هرگز به تو نمیرسم
اما تو بخشی از من هستی، نمیتوانم رهایت کنم
پس، فقط به دنبال سایههای تو، از تو میدوم
دنبال سایههای تو میگردم
دلم برای خانه تنگ شده
برای مکالماتی که از آنها اجتناب میکردم
حالا دلم برای صدایت تنگ شده
انگار جایت را گرفتهای
با خالکوبی اسمت
خورشید بالا میرود، سپس غروب میکند
و سایهات روی زمین بلندتر میشود
و همه اینها برای چیست؟ چون تو این اطراف نیستی
اما هنوز به نحوی تو را اینجا حس میکنم
اوه، من دنبال چیزی میدوم، سعی میکنم روحت را بگیرم
به عکسها و بوی لباسهایت چسبیدهام
احساس میکنم که از میان انگشتانم میلغزی، و میدانم که هرگز به تو نمیرسم
اما تو بخشی از من هستی، نمیتوانم رهایت کنم
پس، من فقط به دنبال سایههای تو، تو هستم
به دنبال سایههای تو، تو، تو
خداحافظی کردم، هنوز آماده نبودم
فقط تو را در این سایهها میبینم (از تو)
حالا چیزی جز یک سایه باقی نمانده (یک سایه)
از تو، تو، تو
پس، من فقط به دنبال سایههای تو، تو، اوه-اوه-اوه ادامه میدهم
نظرات کاربران