مجله موسیقی ملود
0

آهنگ انگلیسی Slipping Through My Fingers از ABBA به همراه متن و ترجمه مجزا

[Verse 1]
Schoolbag in hand, she leaves home in the early morning
Waving goodbye with an absent-minded smile
I watch her go with a surge of that well-known sadness
And I have to sit down for a while

[Pre-Chorus]
The feeling that I’m losing her forever
And without really entering her world
I’m glad whenever I can share her laughter
That funny little girl

[Chorus]
Slipping through my fingers all the time
I try to capture every minute
The feeling in it
Slipping through my fingers all the time
Do I really see what’s in her mind?
Each time I think I’m close to knowing
She keeps on growing
Slipping through my fingers all the time

[Verse 2]
Sleep in our eyes, her and me at the breakfast table
Barely awake, I let precious time go by
Then when she’s gone, there’s that odd melancholy feeling
And a sense of guilt I can’t deny
[Pre-Chorus]
What happened to the wonderful adventures
The places I had planned for us to go?
(Slipping through my fingers all the time)
Well, some of that we did, but most we didn’t
And why, I just don’t know

[Chorus]
Slipping through my fingers all the time
I try to capture every minute
The feeling in it
Slipping through my fingers all the time
Do I really see what’s in her mind?
Each time I think I’m close to knowing
She keeps on growing
Slipping through my fingers all the time

[Bridge]
Sometimes, I wish that I could freeze the picture
And save it from the funny tricks of time
Slipping through my fingers

[Outro]
Slipping through my fingers all the time
Schoolbag in hand, she leaves home in the early morning
Waving goodbye with an absent-minded smile

ترجمه فارسی

[آیه ۱]
کیف مدرسه در دست، او صبح زود از خانه بیرون می‌رود
با لبخندی از روی بی‌توجهی دست تکان دادن برای خداحافظی
با موجی از آن غم آشنا، رفتنش را تماشا می‌کنم
و من باید کمی بنشینم

[پیش‌همخوان]
این حس که دارم برای همیشه از دستش میدم
و بدون اینکه واقعاً وارد دنیای او شویم
هر وقت می‌توانم در خنده‌اش شریک شوم، خوشحالم
اون دختر کوچولوی بامزه

[همسرایی]
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد
سعی می‌کنم هر دقیقه را ثبت کنم
احساسی که در آن نهفته است
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد
آیا واقعاً می‌بینم که در ذهن او چه می‌گذرد؟
هر بار که فکر می‌کنم به دانستن نزدیک شده‌ام
او به رشد خود ادامه می‌دهد
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد

[آیه ۲]
خواب در چشمانمان، من و او سر میز صبحانه
به سختی بیدارم، می‌گذارم زمان گرانبها بگذرد
بعد وقتی او می‌رود، آن حس غم و اندوه عجیب وجود دارد
و یه حس گناه که نمیتونم انکارش کنم
[پیش‌همخوان]
چه اتفاقی برای ماجراهای شگفت‌انگیز افتاد؟
جاهایی که برای رفتن برنامه‌ریزی کرده بودم؟
(همیشه از لای انگشتانم لیز می‌خورد)
خب، بعضی از این کارها را انجام دادیم، اما بیشترش را نه
و چرا، من فقط نمی‌دانم

[همسرایی]
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد
سعی می‌کنم هر دقیقه را ثبت کنم
احساسی که در آن نهفته است
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد
آیا واقعاً می‌بینم که در ذهن او چه می‌گذرد؟
هر بار که فکر می‌کنم به دانستن نزدیک شده‌ام
او به رشد خود ادامه می‌دهد
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد

[پل]
بعضی وقتا، کاش میتونستم عکس رو ثابت نگه دارم
و آن را از ترفندهای خنده‌دار زمان نجات بده
از میان انگشتانم لیز می‌خورد

[پایانی]
مدام از میان انگشتانم لیز می‌خورد
کیف مدرسه در دست، او صبح زود از خانه بیرون می‌رود
با لبخندی از روی بی‌توجهی دست تکان دادن برای خداحافظی

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا