مجله موسیقی ملود
0

آهنگ انگلیسی 23 از Shakira به همراه متن و ترجمه مجزا

Everybody needs an anchor
A little something that makes you stay
An incentive, someone to fight for
‘Cause no one really needs so much space

A couple years ago I was lonely
I used to think that there was no God
But then you looked at me with your blue eyes
And my agnosticism turned into dust

How well you know me
That I don’t care if the rest don’t
It doesn’t matter to me, no, oh
As long as you love me
As long as we still have each other

I knew we had something
From the moment I met you
And I knew we had something
No one thought it could be true

Hey, do you believe?
Do you believe in destiny?
‘Cause I do as I did then
When you were only 23

God knows that I’m a good dancer
My feet can move to the music he plays
But there were times I asked for an answer
When he was acting in mysterious ways

And there were nights that I stayed up crying
‘Cause I was certain that things wouldn’t change
But then you came, and I saw you smiling
Just like an angel, so beautifully strange

And then you touched me
It’s like you were made for me, oh
Like it was all meant to be, oh
And I was sure that you would love me
And that we’d always have each other

I knew we had something
From the moment I met you
And I knew we had something
No one thought it could be true

Hey, do you believe?
Do you believe in destiny?
‘Cause I do as I did then
When you were only 23

Always thought that I was fine, but I was wrong
It was you, that one piece I was missing
And I could do without you, but it’d be no fun
I found you, and life was suddenly easy
There ain’t no worries now
There ain’t no feeling down

I knew we had something
From the moment I met you
And I knew we had something
No one thought it could be true

Hey, do you believe?
Do you believe in destiny?
‘Cause I do as I did then
When you were only 23

ترجمه فارسی

همه به یک لنگر نیاز دارند
یه چیز کوچیک که باعث میشه بمونی
یک انگیزه، کسی برای مبارزه
زیرا هیچ کس واقعاً به فضای زیادی نیاز ندارد
چند سال پیش من تنها بودم
من فکر می کردم خدایی وجود ندارد
اما بعد با چشمان آبی خود به من نگاه کردی
و نادانی من به خاک تبدیل شد
چقدر خوب منو میشناسی
که برایم مهم نیست بقیه نباشند
برای من مهم نیست، نه، اوه
تا زمانی که دوستم داری
تا زمانی که هنوز همدیگر را داریم
میدونستم یه چیزی داریم
از لحظه ای که با شما آشنا شدم
و من می دانستم که ما چیزی داریم
هیچ کس فکر نمی کرد می تواند درست باشد
هی باور میکنی؟
آیا به سرنوشت اعتقاد داری؟
چون من همان کاری را که در آن زمان انجام دادم انجام می دهم
وقتی فقط 23 سال داشتی
خدا می داند که من رقصنده خوبی هستم
پاهای من می توانند به موسیقی که او می نوازد حرکت کنند
اما مواقعی بود که من جواب می خواستم
زمانی که او به شیوه های مرموز رفتار می کرد
و شب هایی بود که من بیدار می ماندم و گریه می کردم
چون مطمئن بودم که همه چیز تغییر نخواهد کرد
اما بعد آمدی و من دیدم که می خندی
درست مثل یک فرشته، خیلی زیبا عجیب است
و بعد تو مرا لمس کردی
انگار تو برای من ساخته شدی، اوه
انگار قرار بود همه چیز باشد، آه
و مطمئن بودم که دوستم خواهی داشت
و اینکه ما همیشه همدیگر را داشته باشیم
میدونستم یه چیزی داریم
از لحظه ای که با شما آشنا شدم
و من می دانستم که ما چیزی داریم
هیچ کس فکر نمی کرد می تواند درست باشد
هی باور میکنی؟
آیا به سرنوشت اعتقاد داری؟
چون من همان کاری را که در آن زمان انجام دادم انجام می دهم
وقتی فقط 23 سال داشتی
همیشه فکر می کردم حالم خوب است، اما اشتباه می کردم
تو بودی، اون تکه ای که من از دستش داشتم
و من می‌توانستم بدون تو انجام دهم، اما جالب نیست
من تو را پیدا کردم و زندگی ناگهان آسان شد
الان جای نگرانی نیست
هیچ احساسی وجود ندارد
میدونستم یه چیزی داریم
از لحظه ای که با شما آشنا شدم
و من می دانستم که ما چیزی داریم
هیچ کس فکر نمی کرد می تواند درست باشد
هی باور میکنی؟
آیا به سرنوشت اعتقاد داری؟
چون من همان کاری را که در آن زمان انجام دادم انجام می دهم
وقتی فقط 23 سال داشتی

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا