لا أنا قد شوقه، ولا قد جرحه
ولا قد ناره الله يسامحه
لا أنا قد شوقه، ولا قد جرحه
ولا قد ناره الله يسامحه
(والسود عيونه (يا ولد) السود عيونه (يا ولد
(السود عيونه (يا ولد) السود عيونه ( يا ولد
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
(واما الليالي سهرتني قلت أعمل إيه (إيه
قدمت المهر مهر غالي وخطفت النجمه من العلالي
قدمت المهر مهر غالي وخطفت النجمه من العلالي
(وخلاص يا قلبي مكتوبة لي أعشق عينيه (إيه
وصحيت على جرح الهوى واللي رماني
اللي رماني في الهوى غلبت أصالحه
لا أنا قد شوقه، ولا قد جرحه
ولا قد ناره الله يسامحه
لا أنا قد شوقه
ولا قد جرحه
قربت منهم (أشتري
(عناب خدوده (سكري) قربت منهم (أشتري
عناب خدوده حلوياني قربت منه قام سقاني
عناب خدوده حلوياني قربت منه قام سقاني
(وبعدت عنه قام ناداني ورجعت ليه (ليه
مغرم صبابه يا زماني والحلو يابا معجباني
مغرم صبابه يا زماني والحلو يابا معجباني
(وعطشت ثاني لما جاني مادد إيديه (إيه
وصحيت على جرح الهوى واللي رماني
اللي رماني في الهوى غلبت أصالحه
لا أنا قد شوقه، ولا قد جرحه
ولا قد ناره الله يسامحه
لا أنا قد شوقه، ولا قد جرحه
ولا قد ناره الله يسامحه
(والسود عيونه (يا ولد) السود عيونه (يا ولد
(السود عيونه (يا ولد) السود عيونه ( يا ولد
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
قدمت المهر مهر غالي وخطفت النجمه من العلالي
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
عناب خدوده حلوياني قربت منه قام سقاني
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
قدمت المهر مهر غالي وخطفت النجمه من العلالي
السود عيونه ذوبتني وفي ليل غرامه غلبتني
ترجمه فارسی
نه میتوانم حسرتش را تحمل کنم، نه زخمش را.
نه آتشش را، خدا او را ببخشد.
نه میتوانم حسرتش را تحمل کنم، نه زخمش را.
نه آتشش را، خدا او را ببخشد. (و چشمان سیاهش (ای پسر) چشمان سیاهش (ای پسر)
(چشمان سیاهش (ای پسر) چشمان سیاهش (ای پسر)
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کرد
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کرد
(و شبها مرا بیدار نگه میداشت، گفتم چه کار کنم؟ (چه؟)
مهریه را تقدیم کردم، مهری گرانبها، و ستاره را از ارتفاعات ربودم
مهریه را تقدیم کردم، مهری گرانبها، و ستاره را از ارتفاعات ربودم
(و همین است، قلب من، برای من نوشته شده است که عاشق چشمانش شوم (چه؟)
و من با زخم عشق و کسی که مرا به دام عشق انداخت، از خواب بیدار شدم
کسی که مرا به دام عشق انداخت، نتوانستم با او آشتی کنم
نه میتوانم حسرتش را تحمل کنم، نه زخمش را.
نه آتشش را، خدا او را ببخشد
من نمیتوانم حسرتش را تحمل کنم، نه زخمش را.
به آنها نزدیک شدم (خریدم)
(گونههایش عناب (شیرین) به آنها نزدیک شدم (خریدم)
گونههایش عناب است، شیرین، به او نزدیک شدم، به من نوشیدنی داد
گونههایش عناب است، شیرین، به او نزدیک شدم، به من نوشیدنی داد
(و از او دور شدم، مرا صدا زد، و من به سوی او برگشتم (چرا)
من شیفته عشق او هستم، ای زمان من، و شیرین، ای پدرم، مرا خشنود میکند
من شیفته عشق او هستم، ای زمان من، و شیرین، ای پدرم، مرا خشنود میکند
(و دوباره تشنه شدم وقتی که او به سوی من آمد، دستانش را دراز کرد (بله)
و من از زخم عشق و کسی که مرا انداخت بیدار شدم
کسی که مرا در عشق انداخت، من نتوانستم با او آشتی کنم
من نه در حد اشتیاق او هستم، نه در حد زخم او، نه در حد آتش او، خدا او را ببخشد
من نه در حد اشتیاق او هستم، نه در حد زخم او، نه در حد آتش او، خدا او را ببخشد
(و چشمان سیاه او (ای پسر) چشمان سیاه او (ای پسر)
(چشمان سیاهش (ای پسر) چشمان سیاهش (ای پسر)
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، سیاهان بر من غلبه کردند. چشمانش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
مهریه را تقدیم کردم، مهری گرانبها، و ستاره را از بلندیها ربودم.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
گونههایش مانند خرماهای شیرین است؛ به او نزدیک شدم و به من نوشیدنی داد.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
مهریه را تقدیم کردم، مهری گرانبها، و ستاره را از بلندیها ربودم.
چشمان سیاهش مرا ذوب کرد و در شب عشقش، مرا غرق کردند.
نظرات کاربران