Do you remember when we moved out?
My mum said, “I love you, but it’s a small house”
So we changed up and saved up
Gave up our town
We were dangerous, couldn’t tame us
What’s missing now?
Time
Suddenly, we got no time
We’re so busy doing life
That I miss your eyes on mine
Mine
If you just focus on me
Like we were sixteen, and
Planning our lives
Can I wear your T-Shirt, and sleep on you?
While I dream of all the good times
When we were sixteen
(Sixteen)
(Sixteen)
Like we were sixteen
(Sixteen)
(Sixteen)
Like we were sixteen (Oh, yeah, yeah, yeah)
Do you remember?
The teacher said, “you’re too young, too stupid, don’t lose your head”
A year’s gone and we held on with the best intent
Just two kids who kicked it on MSN
Oh, time
Suddenly, we got no time
We’re so busy doing life
That I miss your eyes on mine
Mine
If you just focus on me
Like we were sixteen, and
Planning our lives (when we were planning our lives)
Can I wear your T-Shirt, and sleep on you?
While I dream of all the good times
When we were sixteen
(Sixteen)
(Sixteen)
Like we were sixteen
(Sixteen)
(Sixteen)
Like we were sixteen
Let’s take the love that we found
And give it back to ourselves
Sometimes these things don’t work out
Sometimes there’ll be no one else
They said, we’d never even make it this far
But here we are
And we’re still counting stars
Like we were sixteen
(Sixteen)
(Sixteen)
Oh, like we were sixteen
Sixteen
We’re still counting stars
Like we were sixteen
(Sixteen)
And we’re still counting stars
Like we were sixteen
ترجمه فارسی
یادت هست وقتی از اینجا رفتیم؟
مادرم گفت: “دوستت دارم، اما خانه کوچکی است.”
بنابراین ما تغییر کردیم و پسانداز کردیم.
شهرمان را رها کردیم.
ما خطرناک بودیم، نمیتوانستیم راممان کنیم.
حالا چه چیزی کم است؟
زمان
ناگهان، دیگر وقتی نداشتیم.
ما آنقدر مشغول زندگی هستیم که دلمان برای نگاه تو به چشمانم تنگ شده است.
اگر فقط روی من تمرکز کنی.
مثل شانزده سالگیمان، و
برای زندگیمان برنامهریزی کنیم.
میتوانم تیشرت تو را بپوشم و روی تو بخوابم؟
در حالی که رویای تمام لحظات خوب را میبینم.
وقتی شانزده ساله بودیم.
(شانزده ساله)
(شانزده ساله)
مثل شانزده ساله بودیم.
(شانزده ساله)
(شانزده ساله)
مثل شانزده ساله بودیم. (اوه، بله، بله، بله)
یادت هست؟
معلم گفت: «تو خیلی بچهای، خیلی احمقی، عقلت را از دست نده.»
یک سال گذشت و ما با بهترین نیت ادامه دادیم.
فقط دو بچه که در MSN آن را لگد زدند.
اوه، زمان
ناگهان، ما هیچ وقتی نداریم.
ما آنقدر مشغول زندگی هستیم که دلمان برای نگاه تو به چشمانم تنگ شده است.
اگر فقط روی من تمرکز کنی.
مثل شانزده سالگیمان، و
در حال برنامهریزی زندگیمان (وقتی داشتیم برای زندگیمان برنامهریزی میکردیم)
میتوانم تیشرتت را بپوشم و روی تو بخوابم؟ در حالی که من رویای تمام لحظات خوب را در سر دارم
وقتی شانزده ساله بودیم
(شانزده ساله)
(شانزده ساله)
مثل شانزده ساله بودنمان
(شانزده ساله)
(شانزده ساله)
مثل شانزده ساله بودنمان
بیایید عشقی را که پیدا کردیم برداریم
و آن را به خودمان پس بدهیم
گاهی اوقات این چیزها درست نمیشوند
گاهی اوقات هیچ کس دیگری نخواهد بود
گفتند، ما هرگز حتی به اینجا هم نمیرسیم
اما اینجاییم
و ما هنوز داریم ستاره میشماریم
مثل شانزده ساله بودنمان
(شانزده ساله)
(شانزده ساله)
اوه، انگار شانزده ساله بودیم
شانزده ساله بودیم
ما هنوز داریم ستاره میشماریم
مثل شانزده ساله بودنمان
(شانزده ساله)
و ما هنوز داریم ستاره میشماریم
مثل شانزده ساله بودنمان
نظرات کاربران