I know you know
It felt just like a joke
I show, you don’t, and now we’re talkin’
I know your ghost
I see her through the smoke
She’ll play her show
And you’ll be watchin’
And if history’s clear, someone always ends up in ruins
And what seemed like fate becomes “What the hell was I doin’?”
Babylon lovers hangin’ lifetimes on a vine
Do you miss mine?
Do you miss us, us?
I felt it, you held it
Do you miss us, us?
Wonder if you regret the secret
Of us, us
Us (us), us (us, us, us)
I know you know
It felt like somethin’ old
It felt like somethin’ holy
Like souls bleedin’, so
It felt like what I’ve known
You’re twenty-nine years old
So how can you be cold when I open my home?
And if history’s clear, the flames always end up in ashes
And what seemed like fate
Give it ten months and you’ll be past it (you’ll be past it)
Babylon lovers hangin’ missed calls on the line
I gave you mine
Do you mind us, us?
I felt it, you held it
Do you miss us, us?
Wonder if you regret the secret
Of us, us
Us (us), us (us), us
That night you were talkin’
False prophets and profits
They make in the margins
Of poetry sonnets
You never read up on it
Shame, could’ve learned something
Robert Bly on my nightstand
Gifts from you, how ironic
The curse or a miracle, hearse or an oracle
You’re incomparable, fuck
It was chemical
You (you) plus (plus) me (me) was
Us, us, us
I felt it, you held it
Do you miss us, us?
Wonder if you regret the secret
Of us, us
Mistaken for strangers, the way it
Was, was
The pain of, the reign of, the flame of
Us, us
The outline, well, sometimes
Do you miss us, us? (Us, us, us)
The best kind, well, sometimes
Do you miss us?
ترجمه فارسی
میدانم که میدانی
درست مثل یک شوخی بود
من نشان میدهم، تو نشان نمیدهی، و حالا داریم حرف میزنیم
من روحت را میشناسم
او را از میان دود میبینم
او نمایشش را اجرا خواهد کرد
و تو تماشا خواهی کرد
و اگر تاریخ پاک باشد، همیشه کسی به ویرانهها ختم میشود
و چیزی که به نظر میرسید سرنوشت میشود “من داشتم چه کار میکردم؟”
عاشقان بابل که عمرشان را به تاک آویزان کردهاند
دلت برای من تنگ شده؟
دلت برای ما، ما تنگ شده؟
من آن را حس کردم، تو آن را نگه داشتی
دلت برای ما، ما تنگ شده؟
نمیدانم از راز ما، ما پشیمان میشوی یا نه
ما (ما)، ما (ما، ما، ما)
میدانم که میدانی
حس یک چیز قدیمی را داشت
حس یک چیز مقدس را داشت
مثل خونریزی روحها، پس
حس چیزی را داشت که من میدانستم
تو بیست و نه سال داری
پس چطور میتوانی وقتی در خانهام را باز میکنم، سرد باشی؟
و اگر تاریخ پاک باشد، شعلهها همیشه به خاکستر تبدیل میشوند
و آنچه که به نظر سرنوشت میآمد
ده ماه به آن فرصت بده و تو از آن عبور خواهی کرد (از آن عبور خواهی کرد)
عاشقان بابل تماسهای از دست رفته را پشت خط نگه میدارند
من مال خودم را به تو دادم
آیا از ما، ما، ما، ناراحت میشوی؟
من آن را حس کردم، تو آن را نگه داشتی
آیا دلت برای ما، ما تنگ شده است؟
نمیدانم آیا از راز پشیمانی؟
از ما، ما
ما (ما)، ما (ما)، ما
آن شب که داشتی حرف میزدی
پیامبران دروغین و سودها
آنها در حاشیهها سود میبرند
از غزلهای شعر
تو هرگز آن را نخواندی
شرمآور است، میتوانستم چیزی یاد بگیرم
رابرت بلای روی میز کنار تختم
هدایایی از تو، چقدر طعنهآمیز
نفرین یا معجزه، نعشکش یا پیشگو
تو بینظیری، لعنت
شیمیایی بود
تو (تو) به علاوه (به علاوه) من (من) بود
ما، ما، ما
من آن را حس کردم، تو آن را نگه داشتی
آیا دلت برای ما، ما، تنگ شده است؟
نمیدانم آیا از راز ما، ما، که با غریبهها اشتباه گرفته شده بود، آنطور که بود، بود، پشیمانی؟
درد، سلطنت، شعلهی
ما، ما
طرح کلی، خب، گاهی
دلت برای ما، ما تنگ میشود؟ (ما، ما، ما)
بهترین نوع، خب، گاهی
دلت برای ما تنگ میشود؟
نظرات کاربران