[Verse 1]
I savor every minute that you’re here
That you’re here with me
Close my eyes and remember every breath
Every memory
Through all these sleepless nights alone
I still feel you
Across these miles away from home
That I’ll never get used to
[Chorus]
Every time you go, you take a part of me
A part of me with you
Every time you go, I feel it in my soul
Every, every
Every time you go, I’m half what I used to be
When you were in my arms
Every time you go
You take a part of me, a part of me with you
Every time you go
[Verse 2]
I count the days until you’re back again
Back here by my side
When we’re apart it feels like, something in me
Something in me dies
I hear your voice over the phone
And God I miss you
Still all these miles away from home
That I’ll never get used to
[Chorus]
Every time you go, you take a part of me
A part of me with you
Every time you go, I feel it in my soul
Every, every
Every time you go, I’m half what I used to be
When you were in my arms
Every time you go
You take a part of me, a part of me with you
Every time you go
[Bridge]
Oh I’m there with you in your heart
No matter how far apart we are
Go with me, everywhere you go
[Interlude]
Every time you go, you take a part of me
A part of me with you
Every time you go
I feel it in my soul
[Chorus]
Every time you go, you take a part of me
A part of me with you
Every time you go, I feel it in my soul
Every, every
Every time you go, I’m half what I used to be
When you were in my arms
Every time you go
You take a part of me, a part of me with you
Every time you go
ترجمه فارسی
[بیت ۱]
از هر دقیقهای که اینجا هستی لذت میبرم
که اینجا با من هستی
چشمانم را میبندم و هر نفس را به یاد میآورم
هر خاطرهای
در تمام این شبهای بیخوابی تنها
هنوز تو را حس میکنم
در این کیلومترها دور از خانه
که هرگز به آن عادت نخواهم کرد
[همخوان]
هر بار که میروی، بخشی از من را میبری
بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی، آن را در روحم حس میکنم
هر بار، هر بار که میروی، من نیمی از آن چیزی هستم که قبلاً بودم
وقتی در آغوشم بودی
هر بار که میروی
بخشی از من را، بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی
[بیت ۲]
روزها را میشمارم تا دوباره برگردی
اینجا کنارم
وقتی از هم جدا هستیم، انگار چیزی در من است
چیزی در من میمیرد
صدایت را از پشت تلفن میشنوم
و خدایا دلم برایت تنگ شده
هنوز در تمام این کیلومترها دور از خانه
که هرگز به آن عادت نخواهم کرد
[همخوان]
هر بار که میروی، تو بخشی از من را با خود میبری
بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی، آن را در روحم حس میکنم
هر بار که میروی، من نیمی از آنچه بودم هستم
وقتی در آغوشم بودی
هر بار که میروی
بخشی از من را با خود میبری، بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی
[پل]
اوه، من آنجا هستم با تو در قلبت
مهم نیست چقدر از هم دور باشیم
با من برو، هر جا که میروی
[میانپرده]
هر بار که میروی، بخشی از من را با خود میبری
بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی
من آن را در روحم حس میکنم
[همخوان]
هر بار که میروی، بخشی از من را با خود میبری
بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی، آن را در روحم حس میکنم
هر بار که میروی، من نیمی از آنچه بودم هستم
وقتی در آغوشم بودی
هر بار که میروی
بخشی از من را با خود میبری، بخشی از من را با خود میبری
هر بار که میروی
نظرات کاربران