مجله موسیقی ملود
0

آهنگ چینی 她說 (She Says) از 林俊傑 (JJ Lin) به همراه متن و ترجمه مجزا

他靜悄悄地來過
他慢慢帶走沈默
只是最後的承諾
還是沒有帶走了寂寞

我們愛的沒有錯
只是美麗的獨秀太折磨
她說無所謂

只要能在夜裡 翻來覆去的時候有寄託
等不到天黑 煙火不會太完美
回憶燒成灰 還是等不到結尾
她曾說的無所謂 我怕一天一天被摧毀

等不到天黑 不敢凋謝的花蕾
綠葉在跟隨 放開刺痛的滋味
今後不再怕天明 我想只是害怕清醒

他靜悄悄地來過
他慢慢帶走沈默
只是最後的承諾
還是沒有帶走了寂寞

我們愛的沒有錯
只是美麗的獨秀太折磨
她說無所謂
只要能在夜裡 翻來覆去的時候有寄託
等不到天黑 煙火不會太完美
回憶燒成灰 還是等不到結尾
她曾說的無所謂 我怕一天一天被摧毀

等不到天黑 不敢凋謝的花蕾
綠葉在跟隨 放開刺痛的滋味
今後不再怕天明 我想只是害怕清醒

等不到天黑 煙火不會太完美
回憶燒成灰 還是等不到結尾
她曾說的無所謂 我怕一天一天被摧毀

等不到天黑 不敢凋謝的花蕾
綠葉在跟隨 放開刺痛的滋味
今後不再怕天明 我想只是害怕清醒

不怕天明 我想只是害怕清醒

ترجمه فارسی

او آرام آمد
کم کم سکوت را از بین برد
فقط وعده آخر
هنوز تنهایی را از بین نبرده است

حق داریم عاشق شویم
فقط اینکه تنها بودن خیلی عذاب آوره
گفت مهم نیست

تا وقتی که شب‌ها غلت می‌زنم و می‌غلتم، چیزی داشته باشم که به آن تکیه کنم
اگر نتوانیم تا تاریکی هوا صبر کنیم، آتش‌بازی بی‌نقص نخواهد بود.
خاطرات می‌سوزند و خاکستر می‌شوند، اما من هنوز نمی‌توانم برای پایان صبر کنم
چیزی که او یک بار گفت، هیچ چیز نبود. می‌ترسم روز به روز نابود شوم.

غنچه‌های گلی که نمی‌توانند تا تاریکی صبر کنند، جرات پژمرده شدن ندارند
برگ‌های سبز دنبالت می‌کنند، و درد گزنده را رها می‌سازند
از این به بعد دیگر از سپیده دم نمی ترسم. فکر کنم فقط از بیدار شدن می‌ترسم.

او آرام آمد
کم کم سکوت را از بین برد
فقط وعده آخر
هنوز تنهایی را از بین نبرده است

حق داریم عاشق شویم
فقط اینکه تنها بودن خیلی عذاب آوره
گفت مهم نیست
تا وقتی که شب‌ها غلت می‌زنم و می‌غلتم، چیزی داشته باشم که به آن تکیه کنم
اگر نتوانیم تا تاریکی هوا صبر کنیم، آتش‌بازی بی‌نقص نخواهد بود.
خاطرات می‌سوزند و خاکستر می‌شوند، اما من هنوز نمی‌توانم برای پایان صبر کنم
چیزی که او یک بار گفت، هیچ چیز نبود. می‌ترسم روز به روز نابود شوم.

غنچه‌های گلی که نمی‌توانند تا تاریکی صبر کنند، جرات پژمرده شدن ندارند
برگ‌های سبز دنبالت می‌کنند، و درد گزنده را رها می‌سازند
از این به بعد دیگر از سپیده دم نمی ترسم. فکر کنم فقط از بیدار شدن می‌ترسم.

اگر نتوانیم تا تاریکی هوا صبر کنیم، آتش‌بازی بی‌نقص نخواهد بود.
خاطرات می‌سوزند و خاکستر می‌شوند، اما من هنوز نمی‌توانم برای پایان صبر کنم
چیزی که او یک بار گفت، هیچ چیز نبود. می‌ترسم روز به روز نابود شوم.

غنچه‌های گلی که نمی‌توانند تا تاریکی صبر کنند، جرات پژمرده شدن ندارند
برگ‌های سبز دنبالت می‌کنند، و درد گزنده را رها می‌سازند
از این به بعد دیگر از سپیده دم نمی ترسم. فکر کنم فقط از بیدار شدن می‌ترسم.

من از سپیده دم نمی‌ترسم، فکر کنم فقط از بیدار شدن می‌ترسم.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا