مجله موسیقی ملود
0

آهنگ چینی 句號 [Full Stop] از .G.E.M به همراه متن و ترجمه مجزا

可惜我們終於來到 一個句號
窗外不願飛的蜂鳥 也在哀悼
城市再也不會聽到 我們爭吵
你會不會少了一點煩惱

回到十二年前 回憶就在眼前
你帶著帽子 而我樣子 帶著靦腆
不過第一次的見面 你說
你有先見 我的先天 被訓練過 我能有片天
我當時天真 寡見鮮聞
不像成年人 有能力辨認
不是為了賺了有錢分 我為我的前程
希望我寫的歌裡面有更好的和弦聲

時針滴滴答 你還記得嗎
說句心裡話 你還懷念嗎

第一次發唱片 就一馬當先
從此在大場面 我不再站旁邊
我是真的感謝 佩服你的眼界
怎麼想到和你是帶著刺痛地完結
你看著一朵花慢慢萌芽
我卻看著你意氣慢慢風發
慾望聚沙成塔 價值慢慢分岔
太多失望讓我對你的信任慢慢崩塌

可惜我們終於來到 一個句號
窗外不願飛的蜂鳥 也在哀悼
城市再也不會聽到 我們爭吵
你會不會少了一點煩惱

時針滴滴答 你還記得嗎
說句心裡話 你還懷念嗎

你說我是個商品 沒有你我就不可以
這些扭曲的真理 差點毁掉我的自信
如今的我已覺醒 如今我不再哭泣
再不怕堅持自己 做你沒做對的決定
你知道嗎 這一輩子除了我的爸爸
你曾是我最信任的男人吧
但空白的娃娃 總會慢慢⻑大
抱歉我沒法永遠當你聽話的傻瓜

可惜我們終於來到 一個句號
窗外不願飛的蜂鳥 也在哀悼
城市再也不會聽到 我們爭吵
你會不會少了一點煩惱

多少年裡 多少遍你 多少錯卻沒多少歉意
但過去了就不再介意 把珍貴的放心裡
把痛的傷的全都忘記 我⻘春的全部回憶
那愛的恨的全都是你 希望你偶爾也會想起
就讓我真心真意 把歌唱完重新開始

時針滴滴答 你還記得嗎
說句心裡話 你還懷念嗎

ترجمه فارسی

متأسفانه، بالاخره به یک دوره رسیدیم. مرغ مگس‌خوارِ بیرون پنجره، که تمایلی به پرواز ندارد، نیز سوگوار است. شهر دیگر صدای بحث‌های ما را نخواهد شنید. آیا نگرانی‌های کمتری خواهی داشت؟
دوازده سال پیش، خاطرات درست جلوی چشمانم هستند. تو کلاه به سر داشتی و من خجالتی به نظر می‌رسیدم. اما وقتی برای اولین بار همدیگر را دیدیم، گفتی: “تو دوراندیشی داری. استعدادهای ذاتی من پرورش یافته‌اند. می‌توانم تکه‌ای از آسمان را داشته باشم.” من آن زمان ساده‌لوح و بی‌اطلاع بودم. برخلاف بزرگسالان، من توانایی تشخیص دارم. این در مورد پول درآوردن نیست، بلکه در مورد آینده‌ام است. امیدوارم آهنگ‌هایی که می‌نویسم آکوردهای بهتری داشته باشند.
ساعت تیک تاک می‌کند، هنوز یادت هست؟ راستش را بخواهی، هنوز دلتنگش هستی؟
تو اولین کسی بودی که اولین آلبومت را منتشر کردی. از این به بعد، در رویدادهای بزرگ بی‌تفاوت نخواهم ماند. واقعاً سپاسگزارم و دیدگاه تو را تحسین می‌کنم. چطور می‌توانستم تصور کنم که رابطه‌مان با چنین ضربه‌ای به پایان برسد؟ تو جوانه زدن آهسته یک گل را تماشا کردی، در حالی که من رشد آهسته جاه‌طلبی تو را تماشا کردم. آرزوها ساخته می‌شوند، ارزش‌ها به آرامی از هم دور می‌شوند. ناامیدی‌های زیاد، اعتماد من به تو را به آرامی از بین برده‌اند.
متاسفانه، بالاخره به یک دوره رسیدیم. مرغ مگس‌خوار بیرون پنجره، تمایلی به پرواز ندارد. من هم سوگوار هستم.
شهر دیگر هرگز صدای بحث‌های ما را نخواهد شنید.
آیا نگرانی‌های کمتری خواهی داشت؟
ساعت تیک تاک می‌کند. آیا هنوز یادت هست؟
از ته قلبم، آیا هنوز هم دلتنگ من هستی؟
گفتی من یک کالا هستم، که بدون تو نمی‌توانم این کار را انجام دهم.
این حقایق تحریف‌شده تقریباً اعتماد به نفس مرا از بین بردند.
حالا بیدار شده‌ام. حالا دیگر از ایستادن برای خودم و گرفتن تصمیماتی که درست نگرفته‌ای نمی‌ترسم.
می‌دانی، علاوه بر پدرم، تو مردی بودی که در زندگی‌ام بیشتر از همه به او اعتماد داشتم.
اما عروسک خالی در نهایت بزرگ خواهد شد. متاسفم که نمی‌توانم همیشه احمق مطیع تو باشم.
متاسفانه، بالاخره به یک دوره رسیدیم. مرغ‌های مگس‌خوارِ بیرون پنجره، که تمایلی به پرواز ندارند، نیز سوگواری می‌کنند.
شهر دیگر هرگز صدای جر و بحث‌های ما را نخواهد شنید.
آیا نگرانی‌های کمتری خواهی داشت؟
سال‌های بسیار، بارها و بارها، اشتباهات بسیار، اما عذرخواهی‌های بسیار کم.
اما حالا که تمام شده، دیگر برایم مهم نیست. من آن چیز گرانبها را در قلبم نگه می‌دارم و تمام درد و رنج را فراموش می‌کنم. تمام خاطرات جوانی‌ام. تمام عشق و نفرت در مورد توست. امیدوارم گاهی به من فکر کنی. بگذار این آهنگ را با تمام وجودم بخوانم و دوباره شروع کنم.
ساعت تیک تاک می‌کند. آیا هنوز به یاد داری؟
از صمیم قلب. آیا هنوز دلتنگش هستی؟

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا