I lived my life in the words of a Storyman,
Watched my dreams from the years gone by,
Heard my voice in the songs of a Storyman,
Always by my side, always by my side,
I saw him first in a castle by candlelight,
Turning round with a golden key,
I heard a train far away, and a whistle blow,
Like a baby’s cry, ’twas like a baby’s cry,
Ravens stood on the walls of Jerusalem,
Sailors danced at the borderline,
Light a fire on the road to the ferryman,
Emotions running high, in the summertime,
Take me back to the places I’ve never been,
Take me back to another time,
Take me back to a world I have never seen,
Only in my mind, only in my mind,
Late last night I met up with a lady-love,
Dressed in red, didn’t say goodbye,
Carry me to the last time I showed her what
Tender hands can do, and I’ll be missing you,
Take me back to the places I’ve never been,
Take me back to another time,
Take me back to a world I have never seen,
Only in my mind, only in my mind,
Follow the light that’s shining on to where we will be going,
Up to Heaven, Paradise, or to the heart divine,
It’s in the echoes of a child, waiting for the journey,
The spirit of one world,
Oh take me back to the places I’ve never been,
Take me back to another time,
Take me back to a world I have never seen,
Only in my mind, only in my mind,
I lived my life in the words of a Storyman
ترجمه فارسی
رویاهایم را از سالهای گذشته تماشا کردم،
صدایم را در ترانههای یک قصهگو شنیدم،
همیشه در کنارم، همیشه در کنارم،
اولین بار او را در قلعهای زیر نور شمع دیدم،
با کلیدی طلایی چرخید،
صدای قطاری را از دور شنیدم، و سوتی،
مانند گریه نوزاد، مانند گریه نوزاد بود،
کلاغها روی دیوارهای اورشلیم ایستاده بودند،
ملوانان در مرز میرقصیدند،
در جاده به سمت قایقران آتش روشن کردند،
احساسات در تابستان اوج گرفت،
مرا به جاهایی که هرگز نبودهام،
مرا به زمان دیگری برگردان،
مرا به دنیایی که هرگز ندیدهام،
فقط در ذهنم، فقط در ذهنم،
دیشب دیروقت با معشوقهای ملاقات کردم،
لباس قرمز پوشیده بودم، خداحافظی نکردم،
مرا به آخرین باری که به او نشان دادم چه چیزی را
دستهای مهربان میتوانند انجامش بده، و من دلتنگت خواهم شد،
مرا به جاهایی که هرگز نرفتهام ببر،
مرا به زمانی دیگر ببر،
مرا به دنیایی که هرگز ندیدهام ببر،
فقط در ذهنم، فقط در ذهنم،
نوری را که به جایی که خواهیم رفت میتاباند، دنبال کن،
به سوی بهشت، فردوس، یا به سوی قلب الهی،
در پژواکهای کودکی است که منتظر سفر است،
روح یک جهان،
اوه، مرا به جاهایی که هرگز نرفتهام ببر،
مرا به زمانی دیگر ببر،
مرا به دنیایی که هرگز ندیدهام ببر،
فقط در ذهنم، فقط در ذهنم،
من زندگیام را با کلمات یک قصهگو زندگی کردم
نظرات کاربران