هرگز از این احساس دست نکش
هرگز از عشق دست نکش
تو می‌توانی از من دست بکشی
هرگز از عشق دست نکش
در بدن‌ها و استخوان‌هایمان
هر دو با لحنی عمیق‌تر آواز می‌خوانیم
در آتش، هر دو برای پنهان شدن می‌دویم
و تو می‌گذاری خورشید نام مرا صدا کند
و ما در شعله‌هایش می‌رقصیم
خیلی گرم
من عشق، عشق، عشق را احساس می‌کنم
آیا عشق را احساس می‌کنی؟
تو، تو مرا سوزاندی
و من نمی‌توانم متوقف شوم
احساس می‌کنم به آن نیاز دارم
و من نمی‌توانم متوقف شوم
احساس می‌کنم به آن نیاز دارم
هرگز از این احساس دست نکش
هرگز از عشق دست نکش (اوه)
تو می‌توانی از من دست بکشی (می‌توانی از من دست بکشی)
هرگز از عشق دست نکش (می‌توانی از عشق دست بکشی، نه)
هرگز از این احساس دست نکش (می‌توانی از من دست بکشی)
هرگز از عشق دست نکش
هرگز از عشق دست نکش
آیا عشق را احساس می‌کنی؟ تو، تو منو به آتیش کشیدی
و من نمی‌تونم متوقف بشم
انگار بهش نیاز دارم
هرگز از این حس دست نکش
هرگز از عشق دست نکش
و من نمی‌تونم متوقف بشم
انگار بهش نیاز دارم
من به خونریزی (برای عشق) اعتقاد دارم
من به خونریزی (برای عشق) اعتقاد دارم
من به خونریزی (برای عشق) اعتقاد دارم
من به خونریزی (برای عشق) اعتقاد دارم
من به خونریزی (برای عشق) اعتقاد دارم
هرگز از این حس دست نکش (هرگز از آن دست نکش)
هرگز از عشق دست نکش
تو می‌تونی از من دست بکشی (می‌تونی از من دست بکشی)
هرگز از عشق دست نکش
تو می‌تونی از من دست بکشی
فقط هرگز از عشق دست نکش