… Was any of it true?
Gazing at me starry-eyed
In your Jehovah’s Witness suit
Who the fuck was that guy?
You tried to buy some pills
From a friend of friends of mine
They just ghosted you
Now you know what it feels like
… And I don’t even want you back, I just want to know
If rusting my sparkling summer was the goal
And I don’t miss what we had, but could someone give
A message to the smallest man who ever lived?
… You hung me on your wall
Stabbed me with your push pins
In public, showed me off
Then sank in stoned oblivion
‘Cause once your queen had come
You treat her like an also-ran
You didn’t measure up
In any measure of a man
… And I don’t even want you back, I just want to know
If rusting my sparkling summer was the goal
And I don’t miss what we had, but could someone give
A message to the smallest man who ever lived?
… Were you sent by someone who wanted me dead?
Did you sleep with a gun underneath our bed?
Were you writing a book? Were you a sleeper cell spy?
In fifty years, will all this be declassified?
And you’ll confess why you did it
And I’ll say, “Good riddance”
‘Cause it wasn’t sexy once it wasn’t forbidden
I would’ve died for your sins
Instead, I just died inside
And you deserve prison, but you won’t get time
You’ll slide into inboxes and slip through the bars
You crashed my party and your rental car
You said normal girls were boring
But you were gone by the morning
You kicked out the stage lights
But you’re still performing
… And in plain sight you hid
But you are what you did
And I’ll forget you, but I’ll never forgive
The smallest man who ever lived
ترجمه فارسی
با چشمان پر ستاره به من خیره شد
در لباس شاهد یهوه شما
لعنتی اون پسر کی بود
سعی کردی چند قرص بخری
از طرف یکی از دوستانم
آنها فقط شما را شبح کردند
حالا می دانید چه حسی دارد
… و من حتی نمی خواهم تو برگردی، فقط می خواهم بدانم
اگر زنگ زدن تابستان درخشان من هدف بود
و من چیزی را که داشتیم از دست نمی دهم، اما آیا کسی می تواند بدهد
پیامی به کوچکترین مردی که تا به حال زندگی کرده است؟
… تو مرا به دیوارت آویزان کردی
با فشار پین هایت به من خنجر زدی
در ملاء عام، من را نشان داد
سپس در فراموشی سنگسار فرو رفت
چون یک بار ملکه شما آمده بود
شما با او مانند یک دونده رفتار می کنید
تو اندازه گیری نکردی
در هر اندازه یک مرد
… و من حتی نمی خواهم تو برگردی، فقط می خواهم بدانم
اگر زنگ زدن تابستان درخشان من هدف بود
و من چیزی را که داشتیم از دست نمی دهم، اما آیا کسی می تواند بدهد
پیامی به کوچکترین مردی که تا به حال زندگی کرده است؟
… آیا شما را کسی فرستاده بود که مرا بمیرد؟
با اسلحه زیر تخت ما خوابیدی؟
داشتی کتاب می نوشتی؟ آیا شما یک جاسوس سلول خواب بودید؟
آیا در پنجاه سال آینده، همه اینها از طبقه بندی خارج می شود؟
و شما اعتراف خواهید کرد که چرا این کار را کردید
و من می گویم: “رهایی خوب”
چون زمانی که ممنوع نبود، سکسی نبود
من برای گناهان تو میمردم
در عوض، من فقط در داخل مردم
و شما مستحق زندان هستید، اما وقت نخواهید داشت
به صندوق ورودی میروید و از نوارها عبور میکنید
شما مهمانی من و ماشین کرایه ای خود را تصادف کردید
گفتی دخترای معمولی کسل کننده هستند
اما تو تا صبح رفته بودی
شما چراغ های صحنه را خاموش کردید
اما شما هنوز در حال اجرا هستید
… و در دید آشکار پنهان شدی
اما شما همان کاری هستید که انجام دادید
و من تو را فراموش خواهم کرد، اما هرگز نمی بخشم
کوچکترین مردی که تا به حال زندگی کرده است
نظرات کاربران