… I’m a princess cut from marble, smoother than a storm
And the scars that mark my body, they’re silver and gold
My blood is a flood of rubies, precious stones
It keeps my veins hot, the fires find a home in me
I move through town, I’m quiet like a fire
And my necklace is of rope, I tie it and untie it
… And our people talk to me, but nothing ever hits
So people talk to me, and all the voices just burn holes
I’m going in (ooh)
… This is the start of how it all ever ends
They used to shout my name, now they whisper it
I’m speeding up and this is the
Red, orange, yellow flicker beat sparking up my heart
We rip the start, the colors disappear
I never watch the stars there’s so much down here
So I just try to keep up with them
Red, orange, yellow flicker beat sparking up my heart
… I dream all year, but they’re not the same kinds
And the shivers move down my shoulder blades in double time
… And now people talk to me I’m slipping out of reach now
People talk to me, and all their faces blur
But I got my fingers laced together and I made a little prison
And I’m locking up everyone that ever laid a finger on me
I’m going in (ooh)
… This is the start of how it all ever ends
They used to shout my name, now they whisper it
I’m speeding up and this is the
Red, orange, yellow flicker beat sparking up my heart
We rip the start, the colors disappear
I never watch the stars there’s so much down here
So I just try to keep up with them
Red, orange, yellow flicker beat sparking up my heart
… And this is the red, orange, yellow flicker beat
Sparking up my heart
And this is the red, orange, yellow flicker beat-beat-beat-beat
ترجمه فارسی
… من یک شاهزاده خانم هستم که از سنگ مرمر تراشیده شدهام، نرمتر از طوفان
و زخمهایی که بدنم را نشانه گرفتهاند، نقره و طلا هستند
خون من سیلی از یاقوت و سنگهای قیمتی است
رگهایم را گرم نگه میدارد، آتشها در من خانهای پیدا میکنند
من در شهر حرکت میکنم، مثل آتش ساکت هستم
و گردنبند من از طناب است، آن را میبندم و باز میکنم
… و مردم ما با من صحبت میکنند، اما هیچ چیز هرگز به من برخورد نمیکند
بنابراین مردم با من صحبت میکنند، و همه صداها فقط سوراخهایی را میسوزند
من وارد میشوم (اوه)
… این آغاز چگونگی پایان همه چیز است
آنها قبلاً نام مرا فریاد میزدند، حالا آن را زمزمه میکنند
من سرعت میگیرم و این …
ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد قلبم را شعلهور میکند
ما آغاز را میشکنیم، رنگها ناپدید میشوند
من هرگز ستارهها را تماشا نمیکنم، اینجا خیلی چیزها وجود دارد
بنابراین فقط سعی میکنم با آنها همراه شوم
ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد قلبم را شعلهور میکند
… من تمام سال خواب میبینم، اما آنها از یک نوع نیستند
و لرزها حرکت میکنند از تیغههای شانهام در دو زمان… و حالا مردم با من صحبت میکنند، من حالا از دسترس خارج میشوم.
مردم با من صحبت میکنند و همه چهرههایشان تار میشود.
اما انگشتانم را به هم گره زدهام و یک زندان کوچک ساختهام.
و هر کسی را که تا به حال به من دست زده، زندانی میکنم.
من میروم داخل (اوه)
… این شروع چگونگی پایان همه چیز است.
قبلاً اسمم را فریاد میزدند، حالا آن را زمزمه میکنند.
من سرعت میگیرم و این… ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد است که قلبم را شعلهور میکند.
ما شروع را پاره میکنیم، رنگها ناپدید میشوند.
من هرگز ستارهها را تماشا نمیکنم، اینجا خیلی چیزها هست.
بنابراین فقط سعی میکنم با آنها همراه شوم.
ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد است که قلبم را شعلهور میکند.
… و این ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد است
قلبم را شعلهور میکند.
و این ضربان سوسوی قرمز، نارنجی، زرد است که قلبم را شعلهور میکند.
و این ضربان-ضرب-ضرب-ضرب-ضرب
نظرات کاربران