مجله موسیقی ملود
0

آهنگ انگلیسی Eternity از Alex Warren به همراه متن و ترجمه مجزا

Hear the clock tickin’ on the wall
Losin’ sleep, losin’ track of the tears I cry
Every drop is a waterfall
Every breath is a break in the riptide
Oh, how long has it been? I don’t know
But it feels like an eternity
Since I had you here with me
Since I had to learn to be
Someone you don’t know
To be with you in paradise
What I wouldn’t sacrifice
Why’d you have to chase the light
Somewhere I can’t go?
As I walk this world alone
As I walk this world alone
Another glimpse of what could’ve been (ooh)
Another dream, another way that it never was
Fallin’ back in the wilderness (ooh)
Wakin’ up, rubbin’ salt in the cut
Oh, how long has it been? I don’t know
But it feels like an eternity
Since I had you here with me
Since I had to learn to be
Someone you don’t know
To be with you in paradise
What I wouldn’t sacrifice
Why’d you have to chase the light
Somewhere I can’t go?
As I walk this world alone (alone, alone)
As I walk this world alone (alone, alone)
It’s an endless night, It’s a starless sky
It’s a hell that I call home (hell that I call home)
It’s a long goodbye on the other side
Of the only life I know
And it feels like an eternity (hmm)
Since I had you here with me
Since I had to learn to be (hmm)
Someone you don’t know (whoa)
To be with you in paradise
What I wouldn’t sacrifice
Why’d you have to chase the light
Somewhere I can’t go?
As I walk this world alone
As I walk this world alone

ترجمه فارسی

صدای تیک تاک ساعت روی دیوار را می‌شنوم
خوابم را گم می‌کنم، رد اشک‌هایی را که گریه می‌کنم گم می‌کنم
هر قطره آبشاری است
هر نفسی وقفه‌ای در موج خروشان است
اوه، چقدر گذشته؟ نمی‌دانم
اما مثل ابدیت به نظر می‌رسد
از وقتی که تو را اینجا با خودم داشتم
از وقتی که مجبور شدم یاد بگیرم که باشم
کسی که تو نمی‌شناسی
با تو در بهشت ​​باشم
چیزی که حاضر نیستم فدا کنم
چرا باید دنبال نور بدوی
جایی که نمی‌توانم بروم؟
همانطور که تنها در این دنیا قدم می‌زنم
همانطور که تنها در این دنیا قدم می‌زنم
نگاهی دیگر به آنچه می‌توانست باشد (اوه)
رویایی دیگر، راهی دیگر که هرگز نبود
بازگشت به بیابان (اوه)
بیدار می‌شوم، نمک را روی بریدگی می‌مالم
اوه، چقدر گذشته است؟ نمی‌دانم
اما مثل یک ابدیت به نظر می‌رسد
از وقتی که تو را اینجا با خودم داشتم
از وقتی که مجبور شدم یاد بگیرم که باشم
کسی که تو نمی‌شناسی
تا با تو در بهشت ​​باشم
چیزی که حاضر نیستم فدا کنم
چرا باید دنبال نور می‌رفتی
جایی که نمی‌توانم بروم؟
همانطور که در این دنیا تنها قدم می‌زنم (تنها، تنها)
همانطور که در این دنیا تنها قدم می‌زنم (تنها، تنها)
شب بی‌پایانی است، آسمانی بی‌ستاره است
جهنمی است که من آن را خانه می‌نامم (جهنمی که من آن را خانه می‌نامم)
خداحافظی طولانی در آن سوی آن است
از تنها زندگی که می‌شناسم
و مثل یک ابدیت به نظر می‌رسد (هوم)
از وقتی که تو را اینجا با خودم داشتم
از وقتی که مجبور شدم یاد بگیرم که باشم (هوم)
کسی که تو نمی‌شناسی (وای)
تا با تو در بهشت ​​باشم
چیزی که حاضر نبودم فدا کنم
چرا باید دنبال نور می‌رفتی
جایی که نمی‌توانم بروم؟
همانطور که در این دنیا تنها قدم می‌زنم
همانطور که در این دنیا تنها قدم می‌زنم

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا