That you found a girl and you’re married now
I heard that your dreams came true
Guess she gave you things, I didn’t give to you
Old friend, why are you so shy?
Ain’t like you to hold back or hide from the light
… I hate to turn up out of the blue, uninvited
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it
I had hoped you’d see my face
And that you’d be reminded that for me, it isn’t over
… Never mind, I’ll find someone like you
I wish nothing but the best for you, too
“Don’t forget me, ” I beg
I remember you said
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
… You know how the time flies
Only yesterday was the time of our lives
We were born and raised in a summer haze
Bound by the surprise of our glory days
… I hate to turn up out of the blue, uninvited
But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it
I had hoped you’d see my face
And that you’d be reminded that for me, it isn’t over
… Never mind, I’ll find someone like you
I wish nothing but the best for you, too
“Don’t forget me, ” I begged
I remember you said
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
… Nothing compares, no worries or cares
Regrets and mistakes, they’re memories made
Who would have known how bittersweet this would taste?
… Never mind, I’ll find someone like you
I wish nothing but the best for you
“Don’t forget me, ” I beg
I remember you said
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
… Never mind, I’ll find someone like you
I wish nothing but the best for you, too
“Don’t forget me, ” I begged
I remember you said
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
“Sometimes it lasts in love, but sometimes it hurts instead”
ترجمه فارسی
… شنیدم که سر و سامان گرفتی
با یه دختر آشنا شدی و الان ازدواج کردی
شنیدم که رویاهات به حقیقت پیوسته
فکر کنم اون بهت یه چیزهایی داده، من بهت ندادم
دوست قدیمی، چرا انقدر خجالتی هستی؟ دوست نداری که عقب بکشی یا از نور پنهان شوی
… از اینکه یهویی و بدون دعوت ظاهر شوی متنفرم
اما نمیتوانستم دور بمانم، نمیتوانستم با آن مبارزه کنم
امیدوار بودم صورتم را ببینی
و اینکه به یادت بیاید که برای من، همه چیز تمام نشده است
… مهم نیست، کسی مثل تو را پیدا خواهم کرد
من هم جز بهترینها چیزی برای تو آرزو نمیکنم
“من را فراموش نکن، التماس میکنم
یادم هست گفتی
“گاهی عشق دوام میآورد، اما گاهی درد دارد”
“گاهی عشق دوام میآورد، اما گاهی درد دارد”
… میدانی که زمان چگونه میگذرد
همین دیروز، بهترین دوران زندگی ما بود
ما در مه تابستانی به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم
در دام شگفتی روزهای باشکوهمان
… از اینکه ناگهان و بدون دعوت ظاهر شوم متنفرم
اما نمیتوانستم دور بمانم، نمیتوانستم با آن مبارزه کنم
امیدوار بودم صورتم را ببینی
و اینکه به یادت بیاید که برای من، تمام نشده است تمام شد
… مهم نیست، من کسی مثل تو را پیدا خواهم کرد
من هم جز بهترینها برای تو آرزویی ندارم
التماس کردم: “من را فراموش نکن،”
یادم هست گفتی: “گاهی عشق پایدار است، اما گاهی اوقات دردناک است”
… هیچ چیز قابل مقایسه نیست، هیچ نگرانی یا اهمیتی ندارد
پشیمانیها و اشتباهات، خاطراتی هستند که ساخته میشوند
چه کسی میدانست این چقدر طعم تلخ و شیرینی دارد؟
… مهم نیست، من کسی مثل تو را پیدا خواهم کرد
من جز بهترینها برای تو آرزویی ندارم
“التماس میکنم: “من را فراموش نکن،”
یادم هست گفتی: “گاهی عشق پایدار است، اما گاهی اوقات دردناک است”
… مهم نیست، من کسی مثل تو را پیدا خواهم کرد
من هم جز بهترینها برای تو آرزویی ندارم
“التماس کردم: “من را فراموش نکن،”
یادم هست گفتی: “گاهی عشق پایدار است، اما گاهی اوقات دردناک است”
“گاهی عشق پایدار است، اما گاهی اوقات دردناک است”
نظرات کاربران