مجله موسیقی ملود
0

آهنگ انگلیسی Runaway از AURORA به همراه متن و ترجمه مجزا

I was listening to the ocean
I saw a face in the sand
But when I picked it up
Then it vanished away from my hands, down
I had a dream I was seven
Climbing my way in a tree
I saw a piece of heaven
Waiting, impatient, for me, down
And I was running far away
Would I run off the world someday?
Nobody knows, nobody knows
I was dancing in the rain
I felt alive and I can’t complain
But now take me home
Take me home where I belong
I can’t take it anymore
I was painting a picture
The picture was a painting of you
And for a moment I thought you were here
But then again, it wasn’t true, down
And all this time I have been lying
Oh, lying in secret to myself
I’ve been putting sorrow on the farthest place on my shelf
And I was running far away
Would I run off the world someday?
Nobody knows, nobody knows
And I was dancing in the rain
I felt alive and I can’t complain
But now take me home
Take me home where I belong
I got no other place to go
Now take me home
Take me home where I belong
I got no other place to go
Now take me home
Take me home where I belong
I can’t take it anymore
But I kept running for a soft place to fall
And I kept running for a soft place to fall
And I kept running for a soft place to fall
And I kept running for a soft place to fall
And I was running far away
Would I run off the world someday?
But now take me home
Take me home where I belong
I got no other place to go
Now take me home
Take me home where I belong
I got no other place to go
Now take me home, home where I belong
Now take me home, home where I belong
Now take me home, home where I belong
Now take me home, home where I belong
I can’t take it anymore

ترجمه فارسی

داشتم به اقیانوس گوش می‌دادم
صورتی را روی شن‌ها دیدم
اما وقتی آن را برداشتم
سپس از دستانم ناپدید شد، پایین
خواب دیدم هفت سالم بود
از درختی بالا می‌رفتم
قطعه‌ای از بهشت ​​را دیدم
منتظر، بی‌صبر، برای من، پایین
و من داشتم به دوردست‌ها می‌دویدم
آیا روزی از دنیا فرار خواهم کرد؟
هیچ‌کس نمی‌داند، هیچ‌کس نمی‌داند
در باران می‌رقصیدم
احساس زنده بودن می‌کردم و نمی‌توانم شکایت کنم
اما حالا مرا به خانه ببر
مرا به خانه‌ای که به آن تعلق دارم ببر
دیگر نمی‌توانم تحمل کنم
داشتم یک نقاشی می‌کشیدم
آن نقاشی، نقاشی تو بود
و برای یک لحظه فکر کردم اینجا هستی
اما باز هم، این درست نبود، پایین
و تمام این مدت دروغ می‌گفتم
اوه، در خفا به خودم دروغ می‌گفتم
غم را در دورترین جای قفسه‌ام می‌گذاشتم
و من داشتم به دوردست‌ها می‌دویدم
آیا روزی از دنیا فرار خواهم کرد؟
هیچ‌کس نمی‌داند، هیچ‌کس نمی‌داند
و من زیر باران می‌رقصیدم
احساس زنده بودن می‌کردم و نمی‌توانم شکایت کنم
اما حالا مرا به خانه ببر
من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
جای دیگری برای رفتن ندارم
حالا من را به خانه ببر
من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
جای دیگری برای رفتن ندارم
حالا من را به خانه ببر
من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
دیگر نمی‌توانم تحمل کنم
اما من به دنبال یک جای نرم برای سقوط می‌دویدم
و من به دنبال یک جای نرم برای سقوط می‌دویدم
و من به دنبال یک جای نرم برای سقوط می‌دویدم
و من به دنبال یک جای نرم برای سقوط می‌دویدم
و من به دنبال یک جای نرم برای سقوط می‌دویدم
و من به دوردست‌ها می‌دویدم
آیا روزی از دنیا فرار خواهم کرد؟
اما حالا من را به خانه ببر
من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
جای دیگری برای رفتن ندارم
حالا من را به خانه ببر
من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
جای دیگری برای رفتن ندارم
حالا من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
حالا من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
حالا من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
حالا من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
حالا من را به خانه ببر، جایی که به آن تعلق دارم
دیگر نمی‌توانم تحمل کنم

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کانال ایتا