There was a time
I was livin’ as a prisoner inside my own mind
And there was a time
Where the cat and mouse tried to make me
Barbie-sized and I obliged
Pulled leather over my eyes, in a hundred-degree heat
People out here gettin’ fired for chocolate in the backseat (it’s a true story)
I had too much of my fill and turns out it wasn’t cheap
People always hung around who only want it skin-deep
And now I’m sayin’ no more melon cakеs on birthdays
No more barricades in doorways
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
You could find mе starvin’ for attention most days
Amongst other things, God help me
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
No more melon cake
There was a time
I was pulled in all directions and forgot about mine
But I wouldn’t wish
Those thoughts on my worst enemy
They make you wish you don’t exist
Pulled leather over my eyes, in a hundred-degree heat
People out here gettin’ fired for chocolate in the backseat
I had too much of my fill and turns out it wasn’t cheap
People always hung around who only want it skin-deep
And now I’m sayin’ no more melon cakes on birthdays
No more barricades in doorways
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
You could find me starvin’ for attention most days
Amongst other things, God help me
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
No more melon cake
Ah-ha (ah-ha)
No more melon cake
Ah-ha (ah-ha)
No more melon cake
Ah-ha (ah-ha)
No more melon cake
Ah-ha (ah-ha)
Dear little me
I’m sorry that it took so long
But baby, you’re free
And now I’m sayin’ no more melon cakes on birthdays
No more barricades in doorways
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
You could find me starvin’ for attention most days
Amongst other things, God help me
Finally get to do things my way
Ah, la-la, la-la, la
No more melon cake
ترجمه فارسی
زمانی بود
من مثل یک زندانی در ذهن خودم زندگی میکردم
و زمانی بود
جایی که موش و گربه سعی میکردند من را به اندازه باربی کنند و من تسلیم شدم
چشمهایم را در گرمای صد درجه با چرم پوشاندم
مردم اینجا برای شکلات در صندلی عقب اخراج میشوند (این یک داستان واقعی است)
من بیش از حد سیر بودم و معلوم شد که ارزان نیست
مردم همیشه دور و برم میچرخیدند و فقط ظاهری میخواهند
و حالا میگویم دیگر کیک هندوانهای در روز تولد نیست
دیگر موانعی در ورودیها نیست
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
بیشتر روزها میتوانستی من را در حال گرسنگی برای توجه پیدا کنی
در میان چیزهای دیگر، خدا کمکم کند
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
دیگر کیک هندوانهای نیست
زمانی بود
من به همه جهات کشیده میشدم و کیک خودم را فراموش میکردم
اما آرزو نمیکردم
آن افکار در بدترین حالتم دشمن
کاری میکنند که آرزو کنی کاش وجود نداشتی
چشمهایم را با چرم پوشاندهام، در گرمای صد درجه
مردم اینجا برای شکلات در صندلی عقب اخراج میشوند
من بیش از حد سیر بودم و معلوم شد که ارزان نیست
مردم همیشه دور و بر کسانی میچرخند که فقط ظاهر را میخواهند
و حالا میگویم دیگر کیک هندوانهای در تولدها نیست
دیگر موانعی در درگاهها نیست
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
بیشتر روزها میتوانی مرا در حال گرسنگی برای جلب توجه پیدا کنی
در میان چیزهای دیگر، خدا کمکم کند
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
دیگر کیک هندوانهای نیست
آه-ها (آه-ها)
دیگر کیک هندوانهای نیست
آه-ها (آه-ها)
دیگر کیک هندوانهای نیست
آه-ها (آه-ها)
دیگر کیک هندوانهای نیست
آه-ها (آه-ها)
دیگر کیک هندوانهای نیست
آه-ها (آه-ها)
منِ کوچک عزیزم
متاسفم که اینقدر طول کشید
اما عزیزم، تو آزاد
و حالا میگویم دیگر کیک خربزه در تولدها نیست
دیگر موانعی در درگاهها نیست
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
بیشتر روزها میتوانی مرا در حال گرسنگی برای جلب توجه پیدا کنی
در میان چیزهای دیگر، خدا کمکم کند
بالاخره میتوانم کارها را به روش خودم انجام دهم
آه، لا-لا، لا-لا، لا
دیگر کیک خربزه نیست
نظرات کاربران