ما درس سحر در ره میخانه نهادیمما درس سحر در ره میخانه نهادیممحصول دعا در ره جانانه نهادیمدر خرمن صد زاهد عاقل زند آتشدر خرمن صد زاهد عاقل زند آتشاین داغ… این داغ… این داغ ادامه مطلب
پوشیده چون جان می روی اندر میان جان منسرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی بی من مرو ای جان جان بی تن مرووز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان ادامه مطلب
در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شبسر ز کویت بر ندارم بر ندارم روز و شبدر هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شبسر ز کویت بر ندارم بر ندارم روز و شبجان ادامه مطلب
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوستعاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوستبه غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبحتا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوستبه حلاوت بخورم زهر که ادامه مطلب
جسمم همه اشک گشت و چشمم به بگریستدر عشق تو بی جسم همی باید زیستاز من اثری نماند این عشق ز چیستچون من همه معشوق شدم عاشق کیستجسمم همه اشک گشت و چشمم به بگریستدر ادامه مطلب
اندک اندک ، اندک اندک ، جمع مستان می رسنداندک اندک ، اندک اندک ، می پرستان می رسند اندک اندک جمع مستان می رسنداندک اندک می پرستان می رسند دل نوازان ، ناز نازان ادامه مطلب
ندارد پای عشق اوندارد پای عشق او دل بی دست و بی پایمآی که روز و شب چو مجنونمسر زنجیر میخوایدمیان و خونم و ترسم میان و خونم و ترسمکه گر آید خیال اوآی ز ادامه مطلب
یک شب آتش در نیستانی فتادیک شب آتش در نیستانی فتادسوخت چون اشکی که بر جانی فتادسوخت چون اشکی که بر جانی فتادشعله تا سرگرم کار خویش شدشعله تا سرگرم کار خویش شدهر نیی شمع ادامه مطلب