And so am I
Workday passes like molasses in wintertime
But it’s July
I’m gettin’ paid by the hour and older by the minute
My boss just pushed me over the limit
I’d like to call him somethin’
I think I’ll just call it a day
Make it a Hurricane before I go insane
It’s only half-past twelve, but I don’t care
It’s five o’clock somewhere
And half the night
Tomorrow mornin’, I know there’ll be hell to pay
Hey, but that’s alright
I ain’t had a day off now in over a year
Our Jamaican vacation’s gonna start right here
Hit the phones for me, you can tell ’em I just sailed away
Make it a Hurricane before I go insane
It’s only half-past twelve, but I don’t care
It’s five o’clock somewhere
And be back to work before two
At a moment like this, I can’t help but wonder
What would Jimmy Buffett do?
I’d say, “Pour me somethin’ tall and strong
Make it a Hurricane before I go insane
It’s only half-past twelve, but I don’t care”
Make it a Hurricane before I go insane
It’s only half-past twelve, but I don’t care
(He don’t care) and I don’t care
It’s five o’clock somewhere
It doesn’t matter, it’s five o’clock somewhere
It’s always on five in Margaritaville, come to think of it
I heard that
You’ve been there, haven’t you?
Yes, sir
I’ve been to Margaritaville a few times
Alright, well, that’s good
Stumbled on my way back
Okay, just wanna make sure you can keep it between the navigational beacons
Between the buoys, I got it
Alright, well, it’s five o’clock, let’s go somewhere
I’m ready, crank it up
Let’s get outta here
I’m gone
ترجمه فارسی
… خورشید داغ است و آن ساعت قدیمی کند حرکت میکند
و من هم همینطور
روز کاری مثل شیره در زمستان میگذرد
اما ماه جولای است
من ساعتی حقوق میگیرم و دقیقهای پیرتر میشوم
رئیسم همین الان از حد مجاز فراترم کرد
دوست دارم چیزی به او بگویم
فکر میکنم فقط یک روز را به آن اختصاص دهم
… چیزی بلند و قوی برایم بریز
قبل از اینکه دیوانه شوم، آن را به یک طوفان تبدیل کن
تازه ساعت دوازده و نیم است، اما برایم مهم نیست
جایی ساعت پنج است
…خب، این استراحت ناهار تمام بعد از ظهر طول میکشد
و نیمی از شب
فردا صبح، میدانم که باید حسابی هزینه کنم
هی، اما اشکالی ندارد
من بیش از یک سال است که یک روز مرخصی ندارم
تعطیلات جامائیکایی ما همین جا شروع میشود
تلفنها را برای من بزنید، میتوانید به آنها بگویید که من همین الان با قایق رفتهام
… و چیزی بلند و قوی برای من بریز
تا یک طوفان ایجاد کند قبل از اینکه دیوانه شوم
ساعت تازه دوازده و نیم است، اما برایم مهم نیست
جایی ساعت پنج است
… میتوانم قبضهایم را پرداخت کنم، خودم را سوار تاکسی کنم
و قبل از ساعت دو به سر کار برگردم
در چنین لحظهای، نمیتوانم از فکر کردن به این موضوع دست بردارم
جیمی بافت چه کار میکرد؟
… خندهدار است که بپرسی، آلن
من میگفتم، “چیزی بلند و قوی برایم بریز
قبل از اینکه دیوانه شوم، آن را به یک طوفان تبدیل کن
ساعت تازه دوازده و نیم است، اما برایم مهم نیست”
… چیزی بلند و قوی برایم بریز
قبل از اینکه دیوانه شوم، آن را به یک طوفان تبدیل کن
ساعت تازه دوازده و نیم است، اما برایم مهم نیست
(او اهمیتی نمیدهد) و من اهمیتی نمیدهم
جایی ساعت پنج است
… در چه منطقه زمانی هستم؟ در کدام کشور هستم؟
مهم نیست، یه جایی ساعت پنج عصره
یه کم فکر کن، تو مارگاریتاویل همیشه ساعت پنج عصره
شنیدم که
اونجا بودی، نه؟
بله، آقا
… قایقت رو اونجا دیدم
چند باری به مارگاریتاویل رفتم
خب، خب، خوبه
تو راه برگشت زمین خوردم
باشه، فقط میخوام مطمئن بشم که میتونی بین چراغهای ناوبری نگهش داری
بین شناورها، گرفتمش
خب، خب، ساعت پنج عصره، بریم یه جایی
من آمادهام، روشنش کن
بیا از اینجا بریم
من رفتم
نظرات کاربران